- Jul
- 35
- 251
- مدالها
- 2
*** قسمت سیزدهم: رازهای پشت پرده
قسمت ۱۳ رازهای پشت پرده
جید متوجه برگه دیگری شد که رویش نوشتهبود اسامی بزرگان و سران فرقه. بین اسامی، نام مادر کاتیرنا و دکتر کافمن نظرش را جلب کرد.
- چی؟ دکتر کافمن؟ پس اون حرومزاده هم عضو این فرقه مذهبی هستش. پس اون هم توی این مصیب دست داشته. یعنی اون مدالها رو برای خودش نمیخواد و هرکاری که میکنه در اصل برای فرقهاست؟
جید متوجه حرکتی در پشت پیشخوان شد. بهنظر شخصی پشت پیشخوان پنهان شدهبود.
- هی؟! لازم نیست بترسی من بهت آسیبی نمیزنم.
دختر جوانی از پشت پیشخوان با احتیاط بیرون آمد نگاهی به جید انداخت، در نگاهش میشد ترس را دید. جید او را شناخت.
- لورا؟! منم جید!
- جید! این تویی؟ تو زندهای؟ ولی چطوری؟
- فکر کنم همینکه بیهوش شدم قبل اینکه بهم صدمهای بزنن از اون بُعد خارج شدهبودم! نمیدونم! ولی به هر حال زنده موندم. زن و شوهری من رو توی کوچه کناری بیهوش پیدا کردن. بگذریم! شما چی شدین؟! چه بلایی سرتون اومد؟ شارول کجاس؟
- بعد اینکه اون هیولاها حمله کردن ما از ترسمون فرار کردیم ببخش که نتونستیم کمکت کنیم، ترسیدهبودیم. بعدش چند نفری مارو پیدامون کردن و به یک کلیسایی بردن که کنار یک دریاچه بود. یه مدت فکر کردیم جامون امنه ولی بعدش ... .
بغضی در گلویش افتاد و دخترک شروع به گریه کرد و ادامه داد: اونا شارول رو سوزوندن گفتن مراسم قربانی بود که باید انجام میشد.
جید: لعنت بهشون! چطور میتونن مرتکب همچین جنایتی بشن؟!متاسفم! واقعا متاسفم، حتما خیلی بهت سخت گذشته.
لورا: من تونستم فرار کنم ولی اونا تا اینجا دنبالم کردن، فکر کنم رفتن به سمت طبقههای بالا، اونا میخوان منم قربانی کنن.
جید: اجازه این کارو بهشون نمیدم. پس بهتره هرچه زودتر از اینجا بریم.
به کنار در خروجی ساختمان که رسیدند سه نفر از افراد فرقه وارد ساختمان شدند و راهشان را سد کردند.
- جایی تشریف میبردین؟ میبینم اون برهای که از کلیسا فرار کرده هم اینجا تشریف دارن.
جید: از سر راه برین کنار بهتره هر کی راه خودش رو بره این به نفع همهاس.
- ببخشین بیادبی کردم اول باید خودم رو معرفی میکردم من هِنری هستم عضو انجمن فرقه نظام! اومدیم اینجا بدنبال یک مدال، احیاناً قبل ما شما اونو پیدا نکردین؟
رفتار آن شخص بسیار تحقیرآمیز بود. جید که میدانست اسلحهاش خالیست ولی مجبور به بلوف زدن بود، پس بالاجبار اسلحه را سمتش گرفت.
- یا گم میشین میرین کنار یا اولین نفری که اینجا کشته میشه شخص بی شخیص شماست، آقای هِنری عضو فرقه نظام!
هِنری که دید افرادش از پشت سر دارند به جید نزدیک میشوند شروع به وراجی کرد و از جید طلب بخشش میکرد که ناگهان ضربهای از پشت به جید برخورد کرد و تعادل جید بهم خورد و ماشه را ناخودآگاه چپاند و روی زمین افتاد. بلوفی که زدهبود به یکباره رو شد. آن سه نفری که قبل جید بدنبال لورا وارد ساختمان شدهبودند از پشت سر به او حمله کردند. یکی از آنها نیز لورا را گرفتهبود و یک شخص دیگری نیز به همراهشان گویا اسیر شده.بود.
قسمت ۱۳ رازهای پشت پرده
جید متوجه برگه دیگری شد که رویش نوشتهبود اسامی بزرگان و سران فرقه. بین اسامی، نام مادر کاتیرنا و دکتر کافمن نظرش را جلب کرد.
- چی؟ دکتر کافمن؟ پس اون حرومزاده هم عضو این فرقه مذهبی هستش. پس اون هم توی این مصیب دست داشته. یعنی اون مدالها رو برای خودش نمیخواد و هرکاری که میکنه در اصل برای فرقهاست؟
جید متوجه حرکتی در پشت پیشخوان شد. بهنظر شخصی پشت پیشخوان پنهان شدهبود.
- هی؟! لازم نیست بترسی من بهت آسیبی نمیزنم.
دختر جوانی از پشت پیشخوان با احتیاط بیرون آمد نگاهی به جید انداخت، در نگاهش میشد ترس را دید. جید او را شناخت.
- لورا؟! منم جید!
- جید! این تویی؟ تو زندهای؟ ولی چطوری؟
- فکر کنم همینکه بیهوش شدم قبل اینکه بهم صدمهای بزنن از اون بُعد خارج شدهبودم! نمیدونم! ولی به هر حال زنده موندم. زن و شوهری من رو توی کوچه کناری بیهوش پیدا کردن. بگذریم! شما چی شدین؟! چه بلایی سرتون اومد؟ شارول کجاس؟
- بعد اینکه اون هیولاها حمله کردن ما از ترسمون فرار کردیم ببخش که نتونستیم کمکت کنیم، ترسیدهبودیم. بعدش چند نفری مارو پیدامون کردن و به یک کلیسایی بردن که کنار یک دریاچه بود. یه مدت فکر کردیم جامون امنه ولی بعدش ... .
بغضی در گلویش افتاد و دخترک شروع به گریه کرد و ادامه داد: اونا شارول رو سوزوندن گفتن مراسم قربانی بود که باید انجام میشد.
جید: لعنت بهشون! چطور میتونن مرتکب همچین جنایتی بشن؟!متاسفم! واقعا متاسفم، حتما خیلی بهت سخت گذشته.
لورا: من تونستم فرار کنم ولی اونا تا اینجا دنبالم کردن، فکر کنم رفتن به سمت طبقههای بالا، اونا میخوان منم قربانی کنن.
جید: اجازه این کارو بهشون نمیدم. پس بهتره هرچه زودتر از اینجا بریم.
به کنار در خروجی ساختمان که رسیدند سه نفر از افراد فرقه وارد ساختمان شدند و راهشان را سد کردند.
- جایی تشریف میبردین؟ میبینم اون برهای که از کلیسا فرار کرده هم اینجا تشریف دارن.
جید: از سر راه برین کنار بهتره هر کی راه خودش رو بره این به نفع همهاس.
- ببخشین بیادبی کردم اول باید خودم رو معرفی میکردم من هِنری هستم عضو انجمن فرقه نظام! اومدیم اینجا بدنبال یک مدال، احیاناً قبل ما شما اونو پیدا نکردین؟
رفتار آن شخص بسیار تحقیرآمیز بود. جید که میدانست اسلحهاش خالیست ولی مجبور به بلوف زدن بود، پس بالاجبار اسلحه را سمتش گرفت.
- یا گم میشین میرین کنار یا اولین نفری که اینجا کشته میشه شخص بی شخیص شماست، آقای هِنری عضو فرقه نظام!
هِنری که دید افرادش از پشت سر دارند به جید نزدیک میشوند شروع به وراجی کرد و از جید طلب بخشش میکرد که ناگهان ضربهای از پشت به جید برخورد کرد و تعادل جید بهم خورد و ماشه را ناخودآگاه چپاند و روی زمین افتاد. بلوفی که زدهبود به یکباره رو شد. آن سه نفری که قبل جید بدنبال لورا وارد ساختمان شدهبودند از پشت سر به او حمله کردند. یکی از آنها نیز لورا را گرفتهبود و یک شخص دیگری نیز به همراهشان گویا اسیر شده.بود.