هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود.
https://t.me/iromanbook
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
فایل شده{مهجور} اثر ▪︎نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک▪︎
بیمار گشتهام و علاجی ندارد این درد
سرما رسید بر استخوانم، آفتاب نبود دیگر در آسمانم
رخسارم دیگر نبود بهسان رزهای سرخ
حال، زردی شد تمام ریشه و جانم...
بیرمق، جان از تنم بیرون کشاند
صد آیه خواندم اما هیچ از این عشق نماند.
هزار هزار غزل برایش سرودم اما
گویی او، شعرهایم را دوست نداشت!
در برکهی دلواپسی، جانم روان شد و او
در سی*ن*ه بهجای قلب، سنگ داشت!
شبی در آینه، به خود نگریستم.
چشمهایم دیگر مهتاب آسمانها نبود.
رُخ لالهگونم، سرزنده و شاد نبود.
گیسوانم دیگر به آسمان سیه رنگ شب، شبیه نبود.
جسمم همانند روزهای جوانی، همانند سرو تنومند نبود.
رفتنت یکشبه مرا، یک عمر پیر کرد.
یک روز تابستان بود و خزان آمد.
تو مرا آن روز، خشکیده و رنجور نمودی.
یک روز زمستان میرود و بهار میآید.
آن روز من، شکوفا میشوم.
من اردیبهشتم.
هرگز اسیر تب حسرتها نمیشوم.