دلنوشته {مکتوب کرب} اثر •Aynaz_evilgirl کاربر انجمن رمان بوک•

[آیناز]

نام اثر: مکتوب کرب
نویسنده:Aynaz_EG
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @سپید

مقدمه:
به تاراج برد تمام شادی وجودم را تمام آسایشی که در بودن با او نصیبم شد ستاره‌ام با رفتنش تمام هستی من را گرفت بدون انکه بداند خاکستری بیشتر بعد از او در دفتر زندگی من نخواهد ماند
است.

 

[ادوارد کلاه به سر]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡

 

[آیناز]

دیوانه‌وار فریاد می‌زنم، امّا صدایی شنیده نمی‌شود. از اعماق وجودم می‌خواهم برگردم، به همان ساعتی که برای لحظه‌ای کوتاه چشمانت، چشمانم را قفل خود کرد و بعد لحظه‌ای مرا در مرداب بی‌کسی تنهایم گذاشت. می‌بخشمت، فقط به خاطر چشمانت، که جادو کرد قلب بی‌پناهم را و با غمت از تنهایی و فکر‌های خالی رها می‌شوم.

 

[آیناز]

وقتی به آسمان نگاه می‌کنم یاد تو می‌افتم که گاهی، مثل آسمان روز، ابری بودی و گاهی مثل آسمان شب، تیره و تاریک! من هنوز هم تو را مثل فرشته نه، مثل شیطان زندگی‌ام توصیف می‌کنم. مثل شیطان که اوّل فرشته و بعد هم شد موجودی که الان است و موجودی که الان به آن تبدیل شده‌ای.

 

[آیناز]

نمی‌دانم که هستی، نمی‌دانم چه می‌خواهی، فقط در انتظار این هستم اگر هستی همیشه بمانی و اگر رفتنی هستی، دیگر در اعماق وجودم، روزنهٔ امید ایجاد نکنی. من تاب و تحمل این همه شکست را ندارم.

 

[آیناز]

انتظار زیادی از شماها ندارم فقط اندکی دوری، از قدیم گفته‌اند دوری و دوستی، می‌خواهم بدانم چقدر تأثیر دارد، که قدیمی‌ها همچنان بر این باور هستند، اگر دور باشی همیشه نزدیکت هستند.

 

[آیناز]

اندکی از آدم‌ها، به این درک رسیدن که، تنهایی آدم‌ها حرمت دارد.
هرکسی که بتواند این حرمت را بشکند و سالم بماند خودش دلیل تنهایی بوده است. اگر دلیلش نیستید فقط نگاه کنید. زیرا وجودتان ادم‌ها را می‌شکند اگر چه شما بی‌دلیل دخالت کرده‌اید.

 

[آیناز]

زندگی هر چیزی را که خواستم به من داد، ولی لحظه‌ای بعد دیگر برایم ارزشی نداشت، این قانون عجیبی است. پس چرا تو برایم عادی نمی‌شوی... . مجازات عاشقی چیست؟ من مجازات آن را به دوش می‌کشم فقط بگویید که چیست؟

 

[آیناز]

در میان امواج دریا و تاریکی دل، تنها نور تو بودی، که تاب نیاوردی و رفتی، اندوه دوری‌ات من را ذرّه‌ذرّه، آب کرد و تو باز نیامدی و با شتاب رفتی! چه غم بزرگی‌ است این رفتن‌های بی‌صدا که تمام وجودت را می‌شکنند.

 

[آیناز]

من مثل کشتی هستم که غرق شده و راه نجاتی ندارد، پس دست و پا زدن بی‌فایده است و من آرام در دریای چشمانت غرق می‌شوم! بی آن که کسی برای نجات من تلاش کند من در تلاطم دو گوی مشکی تو جان سپردم.