- Jul
- 77
- 760
- مدالها
- 2
- نه! خیلی ممنون که انقدر کامل و دقیق خودتون رو معرفی کردین! خیلی از آشنایی باهاتون خوشوقتم!
نفر بعدی دختر لباس آبی بود بود که خودش رو معرفی کرد:
- رومینا⁵ هستم. دختر فرمانده سیتا و ژنرال سامان از گروه سلطنتی_نظامی فیروزه و از سرزمین خواب و رؤیا در خدمت شما هستم. نمیدونم دیگه باید چی بگم، ولی میتونم بگم که امیدوارم بتونم به بهترین شکل در خدمتتون باشم و با صداقت و راستی بهتون خدمت کنم.
صداقت و راستی! خوب میدونست رو چی باید اهرم فشار من قرار بده. فکر کنم امشب یکم تند رفتم! برای همین تو دیدار اول همه ازم ترسیدن یا من رو به چشم یک هیولا و یا یک بانوی بیمنطق و بد اخلاق میبینن! هرچند اونها از این شش ماه که من اینجا بودم چیزی نمیدونن تا بفهمن من چقدر دروغ شنیدم، چقدر تحقیر شدم، حالا جدی شدم؟ ولش کن مهم نیست یکم پیاز داغ اضافهاست دیگه! چقدر دستبهسرم کردن و بهم جواب درست حسابی ندادن، چقدر باهام مثل یک زندانی رفتار کردن و چقدر توسط خودشون به جونم سوء قصد شد. در جواب رومینا گفتم:
- از آشنایی باهاتون خوشوقتم! امیدوارم همینطور باشه و باقی بمونه!
نفر بعدی دختر لباس رنگین کمونی بود:
- درود بانوی من! من رینا⁵ هستیم از سرزمین رنگینکمان و فرمانده گروه نظامی اوپال هستم در خدمت شما.
اوه اوه چه مقامهای بالایی برای محافظت از من انتخاب شدن؟ اینا که دخترن اینن؛ پسرا قراره چی بشن؟ حتما شاهزاده و فرماندهان خودشون!
اولین پسری که خودش رو معرفی کرد پسری سرخ مو بود:
- درود بانوی من! اسم من آترین⁶ هستش و از سرزمین آتش هستم. من جانشین و ولیعهد سرزمین آتش هستم و فرمانده ارتش عقیق سرخ. امیدوارم شما هم به زودی فرماندهی ارتش بزرگ و قوی سفید بالان از سرزمین مخفی رو به دست بگیرین و امنیت هفت سرزمین رو تضمین کنین.
خب مشکل جدید! این ارتش دیگه چیه؟ از کجا اومد؟ بپرسم؟ نه! قول دادم تا آخر امشب اگه جواب سؤالاتم رو نگرفتم بعد بپرسم و بیچارهشون کنم!
- منم از آشنایی با شما خوشوقتم! امیدوارم زودتر از این سرزمین برم بیرون و برگردم به سرزمین خودم؛ شاید هم از خواب بیدار شم و یک نفس عمیق بکشم و بگم آخيش! تموم شد!
درسته خودم آرزوم بود که وارد یک سرزمین جادویی بشم اما نه اینجوری و انقدر با دردسر! ولش کن این چیزارو حالا بعداً بهشون میرسیم. نفر بعدی پسر مو مشکی بود که خودش رو معرفی کرد:
- سلام من آتیلا هستم⁷ فرمانده سپاه سیاه بالان سرزمین تاریکی و از گروه تورمالین سیاه. از آشنایی با بانوی قدرتمندی مثل شما خوشحالم و خیلی به خودم میبالم که افتخار همراهی و محافظت از شما رو دارم.
نفر بعدی دختر لباس آبی بود بود که خودش رو معرفی کرد:
- رومینا⁵ هستم. دختر فرمانده سیتا و ژنرال سامان از گروه سلطنتی_نظامی فیروزه و از سرزمین خواب و رؤیا در خدمت شما هستم. نمیدونم دیگه باید چی بگم، ولی میتونم بگم که امیدوارم بتونم به بهترین شکل در خدمتتون باشم و با صداقت و راستی بهتون خدمت کنم.
صداقت و راستی! خوب میدونست رو چی باید اهرم فشار من قرار بده. فکر کنم امشب یکم تند رفتم! برای همین تو دیدار اول همه ازم ترسیدن یا من رو به چشم یک هیولا و یا یک بانوی بیمنطق و بد اخلاق میبینن! هرچند اونها از این شش ماه که من اینجا بودم چیزی نمیدونن تا بفهمن من چقدر دروغ شنیدم، چقدر تحقیر شدم، حالا جدی شدم؟ ولش کن مهم نیست یکم پیاز داغ اضافهاست دیگه! چقدر دستبهسرم کردن و بهم جواب درست حسابی ندادن، چقدر باهام مثل یک زندانی رفتار کردن و چقدر توسط خودشون به جونم سوء قصد شد. در جواب رومینا گفتم:
- از آشنایی باهاتون خوشوقتم! امیدوارم همینطور باشه و باقی بمونه!
نفر بعدی دختر لباس رنگین کمونی بود:
- درود بانوی من! من رینا⁵ هستیم از سرزمین رنگینکمان و فرمانده گروه نظامی اوپال هستم در خدمت شما.
اوه اوه چه مقامهای بالایی برای محافظت از من انتخاب شدن؟ اینا که دخترن اینن؛ پسرا قراره چی بشن؟ حتما شاهزاده و فرماندهان خودشون!
اولین پسری که خودش رو معرفی کرد پسری سرخ مو بود:
- درود بانوی من! اسم من آترین⁶ هستش و از سرزمین آتش هستم. من جانشین و ولیعهد سرزمین آتش هستم و فرمانده ارتش عقیق سرخ. امیدوارم شما هم به زودی فرماندهی ارتش بزرگ و قوی سفید بالان از سرزمین مخفی رو به دست بگیرین و امنیت هفت سرزمین رو تضمین کنین.
خب مشکل جدید! این ارتش دیگه چیه؟ از کجا اومد؟ بپرسم؟ نه! قول دادم تا آخر امشب اگه جواب سؤالاتم رو نگرفتم بعد بپرسم و بیچارهشون کنم!
- منم از آشنایی با شما خوشوقتم! امیدوارم زودتر از این سرزمین برم بیرون و برگردم به سرزمین خودم؛ شاید هم از خواب بیدار شم و یک نفس عمیق بکشم و بگم آخيش! تموم شد!
درسته خودم آرزوم بود که وارد یک سرزمین جادویی بشم اما نه اینجوری و انقدر با دردسر! ولش کن این چیزارو حالا بعداً بهشون میرسیم. نفر بعدی پسر مو مشکی بود که خودش رو معرفی کرد:
- سلام من آتیلا هستم⁷ فرمانده سپاه سیاه بالان سرزمین تاریکی و از گروه تورمالین سیاه. از آشنایی با بانوی قدرتمندی مثل شما خوشحالم و خیلی به خودم میبالم که افتخار همراهی و محافظت از شما رو دارم.