جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

همگانی نوشته‌های پراکنده

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه توسط - گیتی - با نام نوشته‌های پراکنده ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,278 بازدید, 55 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه
نام موضوع نوشته‌های پراکنده
نویسنده موضوع - گیتی -
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط VIXEN
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
‌‌«باید برای محافظت کردن از تو، برای از میان بردن تمام غم و غصه‌هایت با ناز و نوازش‌هایم، برای پاک کردن اشک‌هایت با بوسه‌هایم قدرتی داشته باشم…»

نامه از ویکتور هوگو به ادل فوشه؛ برگردانِ مینا آذری
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
‌‌«تمام تنم خسته است، گردن، شانه و دست‌ها. خوابم می‌آید. سرم از همه‌جا خسته‌تر است. سرم مملو از خستگی است، مثل توپ پُربادی که حتی برای یک سوراخ هم جایی نداشته باشد.»

مسافرنامه؛ شاهرخ مسکوب
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
‌«اگر در جستجوی تکیه‌گاهی بود ــ که هست ــ هیچ کسی بهتر از من نمی‌توانست بیابد و نیافته است ولی از بخت بد از تکیه کردن به دیگری نیز زود خسته می‌شود. من همیشه خیال می‌کنم که در روح او یک جای خالی، بهتر بگویم یک تهی وجود دارد که آشفته‌اش می‌کند و آزارش می‌دهد.»

شاهرخ مسکوب؛ در حال و هوای جوانی
(یادداشت‌ها)
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
‌‌«درد همدرد که داند؟ همدرد.
من گریسته‌ام‌، آری مدتی است که با هر ضربه‌ی کوچکی با هر بهانه اندکی به گریه می‌افتم.
دوستِ من، دلم زخم دارد. همین!
دیگر بیش‌تر نمی‌گویم
چه می‌نویسم نمی‌دانم، همین‌قدر می‌دانم تو، تو، تو، قسمتی از دریچه‌ گشوده به روی خوبی‌ها هستی که در دسترس من در مقابل چشمان من قرار گرفته‌ای و چه عزیز هستی...
بیشتر چیزی ندارم که بگویم که:
«سکوت با هزار زبان در سخن است»

خدانگهدارت.»

۱۲ بهمن ۱۳۶۰‌
نامه از سیمین بهبهانی به منصور اوجی
از کتابِ یکصد و ده نامه از دو سیمین
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
‌«در دلم هزار آشوب است که راهی به بیرون نمی‌یابد. آتشی است که زبانه نکشیده می‌افسرد. تنها مرا می‌سوزاند و سوختنی است که هیچ روشنی ندارد.»
۴۳/۲/۲

شاهرخ مسکوب؛ در حال و هوای‌ جوانی
(یادداشت‌ها)
 

VIXEN

سطح
6
 
"دخترِ آ. بهرنگی"
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
3,058
28,979
مدال‌ها
8
به من بگو که کجا می‌روی؛
پس از آن وقت‌ها که رویاها تعطیل می‌شوند.

- رضا براهنی
 
بالا پایین