- Sep
- 122
- 1,041
- مدالها
- 3

عنوان: نَئِد*
نویسنده: تَبَسُّم جَعفَری
ژانر: عاشقانه، تراژدی
عضو گپ نظارت S.O.W (5)
خلاصه:
حالهای از دلزَدگی، تو را به جنون میکِشاند و تشنجهای ذهنی تو را از حقایق وا میدارد؛ در زمانی که ذهنَت در وِصالِ یار گلاویز است. حقیقت خون در بینِ یادمانها بیرحمانه در برابر نِفرین زوبین میکِشد و آن روز مرگِ حقیقت در برابر چشمان تمامی حاظران رقم میخورد. سرنوشت را خون نوشت و ما بازی کردیم صحنهای را که در بین وَرَقاتَش، لَکّههایِ خون به زیبایی مشهود بود.
مقدمه:
نگاهش را بسی برنده بر تن لرزان اش انداخت. طمعهاش همیشه جان کش بود و آن چشمان خانه خراب کنش تمام ایمان این مرد را خریدار بود. افعی حکم این مرد بود و جنون این افعی دخترکی با چشمان مشکی بود.
چشمانی که خماریاش پا بر تَلّهای این عشق می گذاشت و نفس و جان از این مرد میرباید.
تنش برای مردی بود که هرم نفسهایش جهنمی بیبدیل اش بود و تراشیده های تنش بر دستان گرم و سوزان این مرد پر از نیاز بود.
نیاز به نگاهی که دخترک باور کند اون در تمام این لحظهها کسی را دارد که در شرفاش خون میریزد و سر میبرد.
*نَئد: نفرین
نویسنده: تَبَسُّم جَعفَری
ژانر: عاشقانه، تراژدی
عضو گپ نظارت S.O.W (5)
خلاصه:
حالهای از دلزَدگی، تو را به جنون میکِشاند و تشنجهای ذهنی تو را از حقایق وا میدارد؛ در زمانی که ذهنَت در وِصالِ یار گلاویز است. حقیقت خون در بینِ یادمانها بیرحمانه در برابر نِفرین زوبین میکِشد و آن روز مرگِ حقیقت در برابر چشمان تمامی حاظران رقم میخورد. سرنوشت را خون نوشت و ما بازی کردیم صحنهای را که در بین وَرَقاتَش، لَکّههایِ خون به زیبایی مشهود بود.
مقدمه:
نگاهش را بسی برنده بر تن لرزان اش انداخت. طمعهاش همیشه جان کش بود و آن چشمان خانه خراب کنش تمام ایمان این مرد را خریدار بود. افعی حکم این مرد بود و جنون این افعی دخترکی با چشمان مشکی بود.
چشمانی که خماریاش پا بر تَلّهای این عشق می گذاشت و نفس و جان از این مرد میرباید.
تنش برای مردی بود که هرم نفسهایش جهنمی بیبدیل اش بود و تراشیده های تنش بر دستان گرم و سوزان این مرد پر از نیاز بود.
نیاز به نگاهی که دخترک باور کند اون در تمام این لحظهها کسی را دارد که در شرفاش خون میریزد و سر میبرد.
*نَئد: نفرین
«براینظردادنکلیککنید.»
آخرین ویرایش: