جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده کلاه‌گیس اثر پریسان خاتون کاربر انجمن رمان بوک

  • نویسنده موضوع خاتون
  • تاریخ شروع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط خاتون با نام کلاه‌گیس اثر پریسان خاتون کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,163 بازدید, 35 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع کلاه‌گیس اثر پریسان خاتون کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع خاتون
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط خاتون
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
چشمم که از دیدن نازبانو سیر می‌شود
قصد رفتن می‌کنم.
تندتند حیاط بزرگ و در عین حال دلگیر بیمارستان را طی می‌کنم
و با رسیدن به خیابان، آزادباش به نفس حبس شده‌ام می‌دهم.
هوای بیمارستان زیادی خفه کننده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
صدای بوق ممتدی سکوتِ دلهره‌آور خیابان را
به تاراج می‌برد،
که بر حسب حرکتی ناخوآگاه
خودم را به عقب پرت می‌کنم.
راننده روی ترمز می‌زند،
دستش را از پنجره‌ی ماشین بیرون می‌آورد
و صدای‌اش را پسِ کله‌اش می‌اندازد.
همچنان اعتنایی نمی‌کنم
و بی‌تفاوت از کنارش گذر می‌کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
فکرم در حوالی گذشته‌ها پرسه می‌زند؛
همان روزهایی که خنده و شادی شب و روز
بر خانه‌ی دل‌مان آوار می‌شدند
و کم پیش می‌آمد، که قصد رفتن کنند!
همان روزهایی که قه‌قه‌های‌مان
تمامِ خانه را در بر می‌گرفت
و حسادت‌های زیادی را برمی‌انگیخت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
با دیدن مغازه‌ی آن‌سوی خیابان،
که عجیب چشمک می‌زند
بوسه‌ای بر خاطرات می‌نشانم
و آن‌ها را به تهِ انباریِ حافظه پرت می‌کنم.
فکری در سرم جرقه می‌زند
و در کوتاه‌ترین زمانِ ممکن،
خودم را به مغازه می‌رسانم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
نگاه‌ام چون میخی آهنین بر کلاه‌گیسِ آویزان
جلویِ درِ مغازه کوبیده می‌شود،
و بی‌درنگ وارد می‌شوم.
صاحبِ دکان که زنِ جوانی‌ست
به احترامم از جایش برمی‌خیزد،
که بدونِ لحظه‌ای تعلل کلاه‌گیس را
رویِ میزِ ویترین مانند می‌گذارم،
و دست به پرداخت بهایش می‌برم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
کلاه‌گیس را چون شی بسیار با ارزشی،
در حفاظِ نایلون می‌پیچم
و به سمت خانه پا تند می‌کنم.
بی‌شک این کلاه‌گیس سوپرایز زیبایی‌ست
برای دلبرِ دل‌ربایم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
نایلون را در کمد می‌گذارم،
که چشمم زومِ صندوقچه‌ی خاطرات می‌ماند.
این اسمی‌ست، که من و نازبانو بر جعبه‌ی حاملِ
یادگاری‌هایمان گذاشته‌ایم!
دست می‌برم و صندوقچه را از حصارِ کمد خارج می‌کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
روی تخت می‌نشینم
و صندوقچه را از بندِ قفل و زنجیر می‌رهانم.
نگاه‌ام روی عکس نازبانو می‌ایستد،
و قصد ذره‌ای تکان خوردن هم ندارد!
دست می‌برم، عکس را برمی‌دارم
و در آغوشش می‌کشم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
چشم‌هایش لجوجانه به دهن‌کجی ایستاده‌اند،
خاطرات را به تصویر می‌کشند
و قصد عقب‌نشینی هم ندارند!
چشم‌های نازبانو دنیایی‌اند،
و این دنیا تا زندگی‌ام را به آتش نکشد
دست بردار نیست، که نیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
در این گیر و دار؛
دل متهم است به عشق،
دل مجرم است به دزدی احساس!
در این وانفسا؛
دل محکوم است به تنهایی،
دل به محکوم است به دلتنگی،
دل محکوم است به سرکوب احساس!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین