- Sep
- 57
- 56
- مدالها
- 2
رفتیم تو خونه
با همه سیلام علیک کردیم و نشستیم
-عروس کو؟
باباش خنده ای کرد و گفت:تو آشپزخونه
-اها
داشتن حرفای بیخود میزدن
از گرونی زیرشلواری و جوراب و سیفون مستراح و...
عوففففف
ننش:دخترم چایی بیار
بالاخره ویندوز جان تشریف فرما شدن
نیش جمشیدم رفته رفته وا شد
ارنجمو کردم تو پهلوش که خودشو جمع و جور کنه پسره ی ندید بدید
ویدا اومد سینی رو گرفت جلوم
چایی رو برداشتم
-ممنان
لبخندی زد و رفت سمت عسگر و اکبر و منیژه و مهری و کاظم و جمشید
به همه اونام چایی داد بعد رفت سراغ ننه بابا خودش
از قرار معلوم تک فرزند بود
با همه سیلام علیک کردیم و نشستیم
-عروس کو؟
باباش خنده ای کرد و گفت:تو آشپزخونه
-اها
داشتن حرفای بیخود میزدن
از گرونی زیرشلواری و جوراب و سیفون مستراح و...
عوففففف
ننش:دخترم چایی بیار
بالاخره ویندوز جان تشریف فرما شدن
نیش جمشیدم رفته رفته وا شد
ارنجمو کردم تو پهلوش که خودشو جمع و جور کنه پسره ی ندید بدید
ویدا اومد سینی رو گرفت جلوم
چایی رو برداشتم
-ممنان
لبخندی زد و رفت سمت عسگر و اکبر و منیژه و مهری و کاظم و جمشید
به همه اونام چایی داد بعد رفت سراغ ننه بابا خودش
از قرار معلوم تک فرزند بود