- Sep
- 57
- 56
- مدالها
- 2
با درد نگاهم کرد
-چته عینهو ننه قمرا زل زدی به من؟؟:|
منیژه:هیچی..
رو کردم به عسگر و اکبر
-اره داشتم میگفتم..خلاصه که به شما هچچچ ربطی نداره کم عین میرزا قلی خان خدانیامرز کله تونو بکنید تو زندگی آدم:|
همشون پوکر نگاهم میکردن
با ناز رفتم تو اتاق
-ایش یادم رفت شماره هاشمو ازش بگیرم حداقل یکم زر بزنیم
پوفی کردم و رفتم سمت پنجره
به خیابون شلوغ نگاه کردم
یکی داشت با بچش میرفت..
یکی داشت با تلفن حرف میزد..
یکی عین این اسکولا با مخ رفت تو تیر برق..
یکی داشت دعوا میکرد
-وایسا بینم..اون هاشم نی؟
هاشم عین این اسکولا داشت دعوا میکرد
-وا این داره چه غلطی میکنههههه؟
سریع از کنار پنجره اومدم اینور گره روسریمو سفت کردم و رفتم بیرون
•______• هااااااشششششممممممم؟؟؟؟
-چته عینهو ننه قمرا زل زدی به من؟؟:|
منیژه:هیچی..
رو کردم به عسگر و اکبر
-اره داشتم میگفتم..خلاصه که به شما هچچچ ربطی نداره کم عین میرزا قلی خان خدانیامرز کله تونو بکنید تو زندگی آدم:|
همشون پوکر نگاهم میکردن
با ناز رفتم تو اتاق
-ایش یادم رفت شماره هاشمو ازش بگیرم حداقل یکم زر بزنیم
پوفی کردم و رفتم سمت پنجره
به خیابون شلوغ نگاه کردم
یکی داشت با بچش میرفت..
یکی داشت با تلفن حرف میزد..
یکی عین این اسکولا با مخ رفت تو تیر برق..
یکی داشت دعوا میکرد
-وایسا بینم..اون هاشم نی؟
هاشم عین این اسکولا داشت دعوا میکرد
-وا این داره چه غلطی میکنههههه؟
سریع از کنار پنجره اومدم اینور گره روسریمو سفت کردم و رفتم بیرون
•______• هااااااشششششممممممم؟؟؟؟