جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط ادوارد کلاه به سر با نام گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,306 بازدید, 81 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد
نویسنده موضوع ادوارد کلاه به سر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ادوارد کلاه به سر
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
جی گتسبی (در اصل جیمز «جیمی» گتس): میلیونر جوان مرموز با ارتباطات تجاری مبهم (بعداً مشخص شد که در قاچاق نوشیدنی‌های الکلی فعال است)، اصالتاً اهل داکوتای شمالی. گتسبی طی جنگ جهانی اول، زمانی که در جوانی به‌عنوان افسر ارتش در کمپ تیلور[q] ارتش ایالات متحده، واقع در لوییویل مستقر بود، با عشق زندگی خود، دیزی بیوکنن آشنا شد. بعدها، پس از جنگ برای مدت کوتاهی در کالج ترینیتی[r] در انگلستان تحصیل کرد.[۳۲] به‌گفتهٔ زلدا همسر فیتزجرالد، او بخشی از شخصیت گتسبی را بر اساس همسایهٔ مرموزِ لانگ آیلندشان، ماکس گرلاخ بنا کرد.[۳۳] گرلاخ کهنه‌سرباز ارتش بود و با تلاش‌هایش در قاچاق نوشیدنی‌های الکلی به میلیونری خودساخته تبدیل شد و به استفاده از عبارت «کهنه رفیق» در نامه‌هایش به فیتزجرالد علاقه داشت.[
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
دیزی بیوکنن: سطحی‌نگر، خودشیفته و نوواردِ[t][چ] جوان و مهمانی‌رو، اهل لوییویل که به‌عنوان فلاپر شناخته شده‌است.[۳۶]او عموزادهٔ نیک و همسر تام بیوکنن است. دیزی پیش از ازدواج با تام، رابطه‌ای عاشقانه با گتسبی داشت. انتخاب او بین گتسبی و تام یکی از کشمکش‌های محوری رمان است. عشق و فکر همیشگیِ اف. اسکات فیتزجرالد به جینورا کینگ الهام‌بخش شخصیت دیزی شد.[۳۷]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
توماس «تام» بیوکنن: همسر دیزی و میلیونری که در ایست اگ زندگی می‌کند. تام مردی باابهت، دارای بدن عضلانی با صدایی خشن و رفتاری تحقیرآمیز است.[۳۸] او ستارهٔ فوتبال در ییل بود و یکی از برترپنداران نژاد سفید است.[۳۹] در میان دیگر نمونه‌های ادبی،[ح] بیوکنن شباهت خاصی به ویلیام «بیل» میچل، تاجر شیکاگویی دارد که با جینورا کینگ ازدواج کرد. بیوکنن و میچل هر دو شیکاگویی بودند و به چوگان علاقه داشتند.[۴۱] همچنین مانند پدر جینورا، چارلز کینگ که فیتزجرالد از او آزرده‌خاطر بود، بیوکنن مردی مستبد، دانش‌آموختهٔ ییل و بازیکن چوگان اهل لیک فورست است.[۴۲]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
جردن بیکر: گلف‌باز آماتور با رگه‌های طعنه‌زنی و رفتاری سرد، دوست دیرین دیزی. او در بیشتر قسمت‌های رمان، دوست‌دختر نیک کاراوی است، گرچه در پایان از هم جدا می‌شوند. اعتبارش به‌دلیل شایعه‌هایی مبنی بر تقلب در یک تورنمنت، مشکوک است که به شُهرتش از نظر اجتماعی و به‌عنوان گلف‌باز آسیب زد. فیتزجرالد جردن را بر اساس دوست جینورا، ادیت کامینگز،[v][۴۳]گلف‌باز برتر آماتور بنا نهاده‌است که در مطبوعات به‌عنوان «فلاپر فیروی» شناخته می‌شد.[۴۴] برخلاف جردن بیکر، کامینگز هرگز مشکوک به تقلب نبود.[۴۵] نام این شخصیت که سوءاستفاده‌ای از نشان‌های تجاری پرطرفدار اتومبیل، یعنی جردن موتور کار کمپانی[w] و بیکر موتور وهیکل[x] است که هر دو شرکت درکلیولند مستقر بودند،[۴۶] همچنین کنایه‌ای به شهرت «سریع» جردن و آزادی جدیدی است که به زنان آمریکا، به‌ویژه به فلاپرها در دههٔ ۱۹۲۰ تقدیم شد.[۴۷]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
جرج بی. ویلسون: مکانیک و صاحب گاراژ. همسرش، مرتل ویلسون و تام بیوکنن از او خوششان نمی‌آمد و بیوکنن او را «مردی خِنگ که نمی‌داند زنده‌ست یا مُرده» توصیف کرد.[۴۸] در پایان رمان، جرج با تصور اشتباه که گتسبی پشت فرمان خودرویی بود که مرتل را کشته‌است، ابتدا او را می‌کشد و سپس خودکشی می‌کند.[۴۹]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
مرتل ویلسون: همسر جرج و معشوقهٔ تام بیوکنن. مرتل که شور و نشاط چشمگیری دارد،[۵۰] ناامیدانه به‌دنبال پناهگاهی از ازدواج مأیوس‌کنندهٔ خود است.[۵۱] او به‌طور تصادفی توسط خودروی گتسبی کشته می‌شود، زیرا به اشتباه فکر می‌کند که تام هنوز آن را می‌راند و به‌دنبال آن می‌دود.[۵۲]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
فیتزجرالد طرح کلی سومین رمان خود را از ژوئن ۱۹۲۲ آغاز کرد.[۵۳]او آرزو داشت تا اثری نفیس خلق کند که زیبا و به‌همراه الگویی پیچیده باشد[۵۴] اما تولید پردردسر نمایشنامهٔ سبزیجات[y] او بارها پیشرفتش را منقطع کرد.[۵۵] این نمایشنامه شکست خورد و فیتزجرالد در آن زمستان داستان‌هایی برای مجله نوشت تا قرض‌های ناشی از تولید آن را بپردازد.[۵۶] او این داستان‌ها را کم‌ارزش می‌دید،[۵۷] اگرچه در میان آن‌ها «رؤیاهای زمستان» نیز گنجانده شد که فیتزجرالد آن را اولین تلاش خود برای ایدهٔ گتسبی توصیف کرد.[۵۸] او بعدها به یکی از دوستانش توضیح داد: «ایدهٔ کلی گتسبی درد و حرمان جوان فقیری است که نمی‌تواند با دختر پول‌داری ازدواج کند. این درون‌مایه بارها و بارها مطرح می‌شود، چون من آن را زندگی کرده‌ام.»[۵۹]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
فیتزجرالدها در اکتبر ۱۹۲۲، پس از تولد تنها فرزندشان، فرانسیس اسکات «اسکاتی» فیتزجرالد[z] به گریت نک در لانگ آیلند نقل‌مکان کردند.[۶۰] همسایگان آن‌ها در گریت نک شامل شخصیت‌های تازه ثروتمند برجسته‌ای مانند رینگ لاردنر[aa] نویسنده، بازیگر لو فیلدز[ab] و کمدین اد وین بودند.[۶۱] این چهره‌ها همگی از نودولتانمحسوب می‌شدند، برخلاف کسانی که به منهاست نک[ac] تعلق داشتند که آن‌سوی خلیج، روبه‌روی گریت نک ساکن بودند؛ مکان‌هایی که خانهٔ بسیاری از ثروتمندترین خانواده‌های مستقر در نیویورک بود.[۶۲] این مجاورت واقعی، ایدهٔ فیتزجرالد را برای «وست اگ» و «ایست اگ» پدیدآورد. در این رمان، گریت نک (کینگز پوینت) به شبه‌جزیرهٔ نوکیسه‌های وست اگ و پورت واشینگتن (سندز پوینت)[ad] به محل زندگی ثروتمندان قدیمی ایست اگ تبدیل شد.[۶۳] چندین عمارت بزرگ گُلد کوست[ae] (نورث شور) در این منطقه الهام‌بخشی برای املاک گستبی شد که شامل لندز اند،[af] قلعهٔ اوهکا[ag] و برج‌های بیکن[ah] — که بعدها تخریب شد — است.[۶۴]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
زمانی که فیتزجرالد در لانگ آیلند زندگی می‌کرد، ماکس گرلاخ همسایهٔ مرموز او بود.[خ][۶۸] گرلاخ که ظاهراً در آمریکا در خانوادهٔ مهاجر آلمانی به دنیا آمده‌است،[د] او در طول جنگ جهانی اول یکی از سرگردهای نیروهای اعزامی آمریکا[aj] و بعدها به نجیب‌زاده‌ای تبدیل شد که فروشندهٔ نوشیدنی الکلی قاچاق بود و مانند یک میلیونر در نیویورک زندگی کرد.[۷۰] گرلاخ با برگزاری مهمانی‌های مجلل،[۷۱] ثروت تازه‌اش را به رخ کشید،[ذ] هیچ‌وقت لباسی را برای بار دوم نپوشید،[۷۳] از اصطلاح «کهنه رفیق» استفاده کرد[۷۴] و افسانه‌هایی را دربارهٔ خودش پرورش داد؛ از جمله اینکه او از خویشاوندان قیصر آلمان بود.[۷۵] این جزئیات درمورد گرلاخ، الهام‌بخش فیتزجرالد در خلق جی گتسبی شد.[۷۶]
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
روزنامه‌های روزانه در این دورهٔ زمانی، طی ماه‌ها برای پروندهٔ قتل هالز-میلز[ak] سروصدا به پا کردند و این پروندهٔ بسیار شایع احتمالاً در طرح داستانی رمان فیتزجرالد تأثیر گذاشت.[۷۷] این پرونده شامل قتل مضاعف یک مرد و معشوقش در ۱۴ سپتامبر ۱۹۲۲، درست چند هفته پیش از ورود فیتزجرالد به گریت نک بود. دانشوران حدس می‌زنند که فیتزجرالد جنبه‌های خاصی از پایان گتسبی بزرگ و شخصیت‌پردازی‌های مختلف را بر اساس این رخداد واقعی استوار کرده‌است.[۷۸]
 
بالا پایین