مشاعره یک دوبیتی بگو

[مژگان سلاجقه]

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی

 

[مژگان سلاجقه]

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

 

[مژگان سلاجقه]

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی

 

[مژگان سلاجقه]

باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

 

[مژگان سلاجقه]

تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
شهریارا گر آئین محبت باشد
جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی
#شهریار

 

[مژگان سلاجقه]

مرا به تاریخ خودت ببر
به تاریخی که زنان در جهان حکومت کنند
و مردان، ملتی سر به زیر باشند
و مردان، فقط عاشق شوند
مرا به تاریخ خودم ببر ...
محمود درويش

 

[مژگان سلاجقه]

آمدی، بگذشتی و در تاختی
رفتی و دیوانه‌ات نشناختی
زهرِ هجران را به کامم ریختی
از چه آهنگِ جفا بنواختی ؟

 

[مژگان سلاجقه]

عاشق شدن را شاعـرانـه دوست دارم
دلبستـگى را بى بهـانـه دوست دارم
در لحظـه ى بـارانـىِ احسـاسِ قلبـم
بـاريـدنم را روى شـانـه دوست دارم

 

[مژگان سلاجقه]

وقتیكه بغضِ من پريشان است بۍتو
آهنگِ غمگيـن با تـرانـه دوست دارم
همچون گلِ شب بوىِ باغىِ و هميشه
عطـرِ حضـورت را شبـانه دوست دارم
آواره ى ايـن شاخه وآن شاخه هستم

 

[مژگان سلاجقه]

همچـون پرنـده آشيـانه دوست دارم
يک شب درآغوشم بيـا و عاشقم باش
آن لحظه ها را جاودانـه دوست دارم