با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!@F.S.Kaنام اثر:افسانه ی خواب
نویسنده:یاسی
ژانر: عاشقانه،رمزالود،تیلر
خلاصه: در مورد دختری که تو زندگیش خیلی سختی کشیده همین سختیا و مشکلات باعث میشه گیر ۴ تا پسر جذاب بیوفته و .....
@F.S.Kaنام رمان: حکم زوال
نام نویسنده: نرگس آریامنش
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه: گاهی سرنوشت چنان قلمش را محکم به دست میگیرد که با هیچ چوبِتَری نمیتوان جلوی نوشتنش را گرفت. برای عشق میان ذهنِ بیمارِ من و قلب خستهی تو چه نوشته، وصال یا زوال؟
دریایی بیکران، در دستان بیرحم توفان گونهی اسکیزوفرنی گرفتارشده، آیا امیدی خواهدبود به فردای آفتابی و دلچسب ساحل زیبایش؟ و یا جزر و مدی که توفان را رهسپارد، ویرانی ها میکند؟
@Mahi.otredنام اثر: رانندهی شخصی من
نویسنده:نیایش معتمدی
ژانر:طنز،عاشقانه
خلاصه: رامش و عسل دو خواهر بد شانسی که از بچگی در پرورشگاه بزرگ شدند تا اینکه رامش به سرش میزنه که اون و عسل و عطرسا و ژاله همه باهم یه خونه بگیرن و وقتی خونه رو گرفتن ماجرا تازه از اونجا شروع میشه.....
@Mahi.otredنام اثر:تمام تو برای من
نام نویسنده:ferfermoii
ژانر:عاشقانه اجتماعی خونوادگی
خلاصه:داستان دخترکی تنها است که از دار دنیا فقط یک خواهر دارد که با خوانواده ایی بزرگ و نامدار ترک وصلت کرده این دختر واردداین خوانواده میشه و با دومین پسر این خونواده گرم میگیره که پسر کوچیکتر این خونواده که عاشق این دختر بوده ناراحت میشه از طریق مریضی که دومین پسر این خونواده داشته متوجه میشن که دختر قصه ما خواهر این پسرک بوده و...
@F.S.Kaنام اثر:دوست دارم
نویسنده: سوگند
ژانر:عاشقانه ، مافیایی ، غمگین
خلاصه:دختری که یه زندگی معمولی داره و در تهران درس می خونه
و پسری که خودشو دختر جا زده تا جاسوسی استاد دانشگاه رو بکنه
که عاشق دختره میشه و ولی یهویی مرگ خودشو جعل میکنه و.....
چرا مرگ خودش را جعل کرد؟؟
شاید استاد دانشگاه فهمیده که جاسوس است!!
کسی نمی داند چه می شود.؟!
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک