جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تالار رمان توسط DELVIN با نام •° تعیین ناظر و تأیید اثر°• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 110,087 بازدید, 2,358 پاسخ و 60 بار واکنش داشته است
نام دسته تالار رمان
نام موضوع •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ریحانا۲۰

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
1,218
3,967
مدال‌ها
7
نام اثر:بِه وقتِ رفتن نگاه نکن
نام نویسنده:فاطمه انصاری
ژانر:عاشقانه واقعی

خلاصه:
این داستان،فقط یک روایت عاشقانه نیست.
روایتِ آدمیه ک در دل تاریکی،نوری رو باور کرد؛
کسی با زخم های عمیق،باز هم لبخند زد...
و هر بار ک زمین خورد، به جای نفرین دنیا، از خودش پرسید:
《من باید قوی تر بشم.یا مهربون تر؟》
اینجا از خ*یانت حرف می زنیم، از اعتماد های شکسته، ازآدم های که بدون سند،برایت حکم بریدند.
و از قلبی ک با همه ی شکستن ها،هنوز بلد بود بتپد‌‌‌...

شاید اسم ها فرق کنه

شاید قصه ی تو فرق کنه

اما احساس، یکیه...

این کتاب برای تمام اون هاییه که سکوت کردن، ولی درونشون فریاد بود...

برای اون هایی که تهمت شنیدن، ولی چیزی نگفتن...

برای اون هایی که دوست داشته شدن،

اما دلشون هنوز جای زخم قبلی بود.

اگه تو هم یه بار

دلبسته ای...

دل شکسته ایی...

یا هنوز ته دلت امیدی به یک معجزه هست،این کتاب مال توئه.
درود، با درخواست شما موافقت شد.
ناظر شما: @ZAHHRA
چنانچه پس از هفت روز ناظر با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید.
@Sanai_paiiz
@ROKH
 

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
1,218
3,967
مدال‌ها
7
نام اثر: سپیدزخم
نام نویسنده: Bloodreina
ژانر: تراژدی، درام، عاشقانه
خلاصه:
سپیدزخم، زخمی‌ست بی‌خون و بی‌اثر بر پوست، اما عمیق بر دل. از دستان پاکی که چون جان خود دوستشان داریم، اما مجبورند ما را برای نجاتمان رها کنند. زخمی که از عشق زاده می‌شود و به نام جدایی ظاهر می‌گردد. ظاهری دردناک و ملتهب دارد. اما اگر آن را بشکافی، جای خون، دریایی از مهر و محبت جاری می‌شود. سپیدزخم، تلخ‌‌ و شیرین‌ترین میراث عاشقان است.
درود، با درخواست شما موافقت شد.
ناظر شما: @MUNSTER
چنانچه پس از هفت روز ناظر با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید.
@Sanai_paiiz
@ROKH
 

ROKH

سطح
2
 
سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست کتاب
تدارکاتچی انجمن
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
ویراستار انجمن
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
1,218
3,967
مدال‌ها
7
نام اثر: در پس بی کسی
نویسنده: دلوان
ژانر: اجتماعی؛ عاشقانه
خلاصه: پس از تنهایی که از سر ناچاری به خودم تحمیل کردم؛ بازگشتم تا بتوانم تو را همان گونه که همیشه میخواستم ببینم همان قدر خوشحال و خوشبخت همراه کسی که میدانم همیشه خیال داشتنش را در سر می پروراندی! اما پس از سالها سوگواری برای از دست دادنت ناگهان همانی شدم که دیگر حتی خیالش را هم نداشتم!
درود، با درخواست شما موافقت شد.
ناظر شما: @جک_اسپارو(:
چنانچه پس از هفت روز ناظر با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید.
@Sanai_paiiz
@ROKH
 

hamidehjahedin

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
1
2
مدال‌ها
2
نام اثر: رمان بازگشت دوباره
نویسنده: حمیده جاهدین محمدی
ژانر: روانشناسی، عاشقانه، اخلاق گرایی، پزشکی

خلاصه:
قصه ما از یک راز شروع‌ شده بود از رازی که به نام مصلحت، میان من و دوستانم می‌چرخید.... و از دایره‌ی ما بیرون نمی‌رفت... تا آرامشمان حفظ شود.
و من برای این راز، قصه ای ساخته بودم؛ چنان واقعی، که خودمان هم باورمان شده بود که حقیقت چیزی جز آنچه که ما گفته‌ایم، نیست.... همه‌ چیز داشت خوب پیش می‌رفت؛ ما، قصه‌ امان و زندگیمان و همه آنچه که تا آن لحظه، برایش تلاش کرده بودیم!... تا روزی که آن غریبه از راه رسید!.... ناشناسی که قرار نبود ببینیمش اما یک دیدار ناگهانی در بیمارستان، همه چیز را زیر و رو کرد!
و اگر... او همانی باشد که ما فکرش را می‌کنیم... دیگر آرامشی باقی نمی‌ماند که بخواهم برایش قصه ای بگویم..
 

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Mar
156
1,019
مدال‌ها
2
عنوان: کافه ریحون
ژانر: اجتماعی، عاشقانه

خلاصه:
در کوچه‌ای نه چندان دور، جایی که عطر زندگی کمی غلیظ‌تر است، کافه ریحون نفس می‌کشد و...

درخواست ناظر تایید
 

Sanai_paiiz

سطح
5
 
ارشد بخش کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ویراستار انجمن
ناظر کتاب
ناظر تایید
مولف تیم روزنامه
فعال انجمن
Jul
1,778
11,237
مدال‌ها
9
نام اثر: رمان بازگشت دوباره
نویسنده: حمیده جاهدین محمدی
ژانر: روانشناسی، عاشقانه، اخلاق گرایی، پزشکی

خلاصه:
قصه ما از یک راز شروع‌ شده بود از رازی که به نام مصلحت، میان من و دوستانم می‌چرخید.... و از دایره‌ی ما بیرون نمی‌رفت... تا آرامشمان حفظ شود.
و من برای این راز، قصه ای ساخته بودم؛ چنان واقعی، که خودمان هم باورمان شده بود که حقیقت چیزی جز آنچه که ما گفته‌ایم، نیست.... همه‌ چیز داشت خوب پیش می‌رفت؛ ما، قصه‌ امان و زندگیمان و همه آنچه که تا آن لحظه، برایش تلاش کرده بودیم!... تا روزی که آن غریبه از راه رسید!.... ناشناسی که قرار نبود ببینیمش اما یک دیدار ناگهانی در بیمارستان، همه چیز را زیر و رو کرد!
و اگر... او همانی باشد که ما فکرش را می‌کنیم... دیگر آرامشی باقی نمی‌ماند که بخواهم برایش قصه ای بگویم..
درود، با درخواست شما موافقت شد.
ناظر شما: @Kiana'
چنانچه پس از هفت روز ناظر با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید.
@Sanai_paiiz
@ROKH
 

Sanai_paiiz

سطح
5
 
ارشد بخش کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ویراستار انجمن
ناظر کتاب
ناظر تایید
مولف تیم روزنامه
فعال انجمن
Jul
1,778
11,237
مدال‌ها
9
عنوان: کافه ریحون
ژانر: اجتماعی، عاشقانه

خلاصه:
در کوچه‌ای نه چندان دور، جایی که عطر زندگی کمی غلیظ‌تر است، کافه ریحون نفس می‌کشد و...

درخواست ناظر تایید
درود، با درخواست شما موافقت شد.
ناظر شما: @خانمِ ستایش
چنانچه پس از هفت روز ناظر با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید.
@Sanai_paiiz
@ROKH
 

Zahra tajik

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
1
0
مدال‌ها
2
نام اثر: افسون اَشوم
نویسنده: زهرا تاجیک
ژانر: فانتزی، عاشقانه، تخیلی

خلاصه: لارا بر لبه پرتگاه ایستاده بود، نگاهش در عمق تاریکی گودال گم شده بود.
ناگهان صدای کرونیکس در ذهنش پیچید:«من تشنه تاریکیم لارا! اما انتخاب با توعه...خوب یا بد؟ می‌دونی که فرق زیادی باهم ندارن! فقط به بند کشیدن الهه‌های روشنایی بیشتر مزه میده، این‌طور نیست؟ با کمی مکث در حالی که آتش انتقام درون چشمانش پیدا بود زمزمه کرد:«بذار هر دوتاشون رو بسوزونیم.»
 

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
119
635
مدال‌ها
2
عنوان: فرار از حصار گرگ
نویسنده: ریحانه
ژانر رمان: بقا/دلهره‌آور/ترسناک




خلاصه رمان:


یک ایدئولوژی مطلق یا مقدس، حقانیت تاریخی یا نژادی یا الهی، تبعيض و سرکوب، حکومت با ابزار امنیتی، پلیس یا نظامی، حقانیت یا مشروعیتی که در یک جبریت اعمال می‌شود. جبریاتی که نه براساس واقعیت اجتماعی بلکه یک جهان بینی یک مرام یا مسلک، دین یا مذهب بنا می‌شود. جهان بینی که گویا تنها راه دستیابی انسان به خوشبختی است، خوشبختی که توجیه‌گر خشونت می‌شود.
 
بالا پایین