جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تالار رمان توسط DELVIN با نام •° تعیین ناظر و تأیید اثر°• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 80,777 بازدید, 2,191 پاسخ و 56 بار واکنش داشته است
نام دسته تالار رمان
نام موضوع •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MAHROKH

نازی :)

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
4
35
مدال‌ها
2
نام

مشاهده فایل‌پیوست 125943
درود؛
کاربران و نویسندگان گرامی؛ با توجه به طولانی شدن روند تأییده قبلی، اشکالات و... مدیریت این بخش تصمیم گرفته زین پس به شیوه‌ای دیگر آثار شما را تأیید کند!
برای تأیید ابتدا در این تاپیک فرم زیر را ارسال کنید:
نام اثر:
نویسنده:
ژانر:
خلاصه‌:

سپس مدیریت ارشد بخش برای شما ناظری تأیین می‌کند، ناظر خصوصی با شما و ارشد بخش زده و دو پارت اولیه، همراه با مقدمه و پیرنگی کوتاه از اثر را برای ناظر ارسال می‌کنید.
سپس بعد از تأیید ناظر، تاپیک رمان شما ایجاد شده و می‌توانید شروع به پارت‌گذاری کنید!
رمان شما حداکثر تا پنج روز مورد برسی قرار میگیرد و در صورتی که تائید نبود مشکلات اعلام می‌شود، پس از رفع مشکلات، در گپ به ناظر خود اعلام کنید.
کسانی که رنگ نویسندگی را دارا هستند نیازی به درخواست تأید اثرشان نیست و می‌توانند از همان ابتدا بدون ارسال موارد بالا تاپیک اثر را ایجاد کنند!

•مدیر ارشد بخش•
اثر: بیمارستان پردردسر
نویسنده: نازی
ژانر: طنز عاشقانه پلیسی
خلاصه :داستان دو تا رفیق که برای زدن بیمارستان میرن یه جایی که یه نفر بهشون معرفی کرده اما اونجا ی اتفاقایی براشون میفته که کلا مجبور میشن به دبی برن و اونجا با افرادی اشنا میشن که مسیر زندگیشون کاملااا عوض میشه.....حالا باید دید به نفعشونه یا به ضررشون :)
 

همتا رادفر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
1
17
مدال‌ها
2
سلام
نام اثر: اولین دروغ سفید بود
نویسنده : همتا رادفر
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
هرموقع که مامان می فهمید بابا بهش دروغ گفته من رو در آغوش می کشید و می گفت که من شبیه فرشته هام و فرشته ها هیچ وقت دروغ نمی گویند.
من فرشته نبودم. من حتی یه پسربچه ی معمولی هم نبودم.
احتمالا اگر مامان می فهمید که چه آدم دروغگویی شدم کلی ازم ناامید میشد اما خوشبختانه خودش هم یک دروغگو مثل ما بود که برخلاف حرف هاش یک روز تنهامون گذاشت و رفت.
انگاری اونم یک فرشته نبود.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: mobina01
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,211
مدال‌ها
10
نام

اثر: بیمارستان پردردسر
نویسنده: نازی
ژانر: طنز عاشقانه پلیسی
خلاصه :داستان دو تا رفیق که برای زدن بیمارستان میرن یه جایی که یه نفر بهشون معرفی کرده اما اونجا ی اتفاقایی براشون میفته که کلا مجبور میشن به دبی برن و اونجا با افرادی اشنا میشن که مسیر زندگیشون کاملااا عوض میشه.....حالا باید دید به نفعشونه یا به ضررشون :)
@AYSU
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,211
مدال‌ها
10
سلام
نام اثر: اولین دروغ سفید بود
نویسنده : همتا رادفر
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
هرموقع که مامان می فهمید بابا بهش دروغ گفته من رو در آغوش می کشید و می گفت که من شبیه فرشته هام و فرشته ها هیچ وقت دروغ نمی گویند.
من فرشته نبودم. من حتی یه پسربچه ی معمولی هم نبودم.
احتمالا اگر مامان می فهمید که چه آدم دروغگویی شدم کلی ازم ناامید میشد اما خوشبختانه خودش هم یک دروغگو مثل ما بود که برخلاف حرف هاش یک روز تنهامون گذاشت و رفت.
انگاری اونم یک فرشته نبود.
@مِعراج؛
 

dyanira._. rad

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
1
2
مدال‌ها
2
نام اثر: پازل مرگ
نویسنده: دیانیرا
ژانر: عاشقانه، هیجانی، معمایی
خلاصه‌: عاشقانه‌ای ممنوعه، رازهایی در دل تاریکی شب،دختری تنها با هزاران امید و آرزو پا در مسیری خطرناک میگذار اما... مردی عاشق... مردی خطرناک...مردی بی باک در این راه مراقب دختر است...
اخر این مسیر چه میشود خدا داند.
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,211
مدال‌ها
10
نام اثر: پازل مرگ
نویسنده: دیانیرا
ژانر: عاشقانه، هیجانی، معمایی
خلاصه‌: عاشقانه‌ای ممنوعه، رازهایی در دل تاریکی شب،دختری تنها با هزاران امید و آرزو پا در مسیری خطرناک میگذار اما... مردی عاشق... مردی خطرناک...مردی بی باک در این راه مراقب دختر است...
اخر این مسیر چه میشود خدا داند.
@مِعراج؛
 

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,667
مدال‌ها
11
نام اثر: سرگذشت آسارول
نویسنده: @.MANA
ژانر: تخیلی، هیجانی، عاشقانه
خلاصه: برای خود ناظر می‌فرستم!
 

.Maria

سطح
5
 
▪︎کاربر ویژه▪︎
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
1,914
17,639
مدال‌ها
6
سلام
نام اثر : ابر
نویسنده : mia_mo
ژانر : تخیلی ترسناک راز آلود عاشقانه

خلاصه :
هنگامی که ابر ها آسمان را پر می‌کنند و فضای اسرار آمیز سایه روشن شام گاه و نیمه شب و ساعت ۳ را که دست به دست هم می‌دهند تا انسان را به پذیرش ترس حاکم بر آن مکان و باور کردن هر چیز ماورایی می‌کند ،جایی در کنار برکه ی مرده با گل های خشک بی رنگ که صدای باد از هر طرف مثل ناله های درد آور شنیده می شود و فضای مرده ساکن بر آنجا را ترسناک تر می‌کند ، جایی که به دلایلی ابر ها هیچ وقت سایه خود را از آنجا تکان نداده است ، در کنار کوه بلند مهیب آور ، غاری وجود دارد که در چند فرسخی آن هیچ سایه ایی دیده نمی شود و همه جا تاریک است و هیچ کسی جرعت رفتن به آن مکان نفرین شده را ندارد یک نفر ....
 
موضوع نویسنده

DELVIN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
13,758
32,211
مدال‌ها
10
سلام
نام اثر : ابر
نویسنده : mia_mo
ژانر : تخیلی ترسناک راز آلود عاشقانه
خلاصه :
برفراز ابر ها، هنگامی که ابر ها آسمان را پر می‌کنند و فضای اسرار آمیز سایه روشن شام گاه و نیمه شب و ساعت ۳ را که دست به دست هم می‌دهند تا انسان را به پذیرش ترس حاکم بر آن مکان و باور کردن هر چیز ماورایی می‌کند ،جایی در کنار برکه ی مرده با گل های خشک بی رنگ که صدای باد از هر طرف مثل ناله های درد آور شنیده می شود و فضای مرده ساکن بر آنجا را ترسناک تر می‌کند ، جایی که به دلایلی ابر ها هیچ وقت سایه خود را از آنجا تکان نداده است ، در کنار کوه بلند مهیب آور ، غاری وجود دارد که در چند فرسخی آن هیچ سایه ایی دیده نمی شود و همه جا تاریک است و هیچ جرعت رفتن به آن مکان نفرین شده را ندارد یک نفر ....
@مِعراج؛
 
بالا پایین