جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تالار رمان توسط DELVIN با نام •° تعیین ناظر و تأیید اثر°• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 83,258 بازدید, 2,191 پاسخ و 56 بار واکنش داشته است
نام دسته تالار رمان
نام موضوع •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MAHROKH
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
76
426
مدال‌ها
2
نام اثر: نيلوفر کاغذی
نام نویسنده: ابراهیم نجم آبادی
ژانر: تراژدی، جنایی، عاشقانه

خلاصه:
گل، گل نيلوفر، اولین چیزی که به ذهنمون میاد زیبایی و بوی خوش ولی گل داستان ما کاغذیه ، نيلوفر کاغذی که فقط بوی خون میده!
السا مامور تحقیقات قتل های زنجیره ای میشه، قتل های بی رحمانه ای که قوی ترین آدم با دیدن یا شنیدنش لرز به اندامش میفته!
السا باید با استدلال و تحلیل های درست و منطقی پرونده ای رو پیش ببره و به سرانجام‌ برسونه که تنها سرنخش امضای قاتل است، نيلوفر کاغذی!
یه بازی شطرنج خونین با سه استاد بزرگ، السا، قاتل و ....
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
نام اثر: نيلوفر کاغذی
نام نویسنده: ابراهیم نجم آبادی
ژانر: تراژدی، جنایی، عاشقانه

خلاصه:
گل، گل نيلوفر، اولین چیزی که به ذهنمون میاد زیبایی و بوی خوش ولی گل داستان ما کاغذیه ، نيلوفر کاغذی که فقط بوی خون میده!
السا مامور تحقیقات قتل های زنجیره ای میشه، قتل های بی رحمانه ای که قوی ترین آدم با دیدن یا شنیدنش لرز به اندامش میفته!
السا باید با استدلال و تحلیل های درست و منطقی پرونده ای رو پیش ببره و به سرانجام‌ برسونه که تنها سرنخش امضای قاتل است، نيلوفر کاغذی!
یه بازی شطرنج خونین با سه استاد بزرگ، السا، قاتل و ....
@شاهدخت
 

بهاره بانو

سطح
1
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Apr
989
7,937
مدال‌ها
3
نام اثر: ماه هم تنهاست
نام نویسنده: حانی(هونی)
ژانر: درام. تخیلی
خلاصه: ماه میان ستاره ها تنهاست، یه ستاره هیچ‌وقت نمی‌تونه با ماه پیوند عاشقانه ببنده،امّا بعضی وقت‌ها دل ماه هم از این تنهایی می‌گیره، مثل وقت‌هایی که دورمون پر از آدمه، ولی ما احساس تنهایی می‌کنیم. تفاوت ماه با ما اینِ که وقتی دلش از تنهایی خودش می‌گیره، میره پشت ابر‌ها پنهان می‌شه. ما بهش می‌گیم «ماه گرفتگی»... .
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
نام اثر: ماه هم تنهاست
نام نویسنده: حانی(هونی)
ژانر: درام. تخیلی
خلاصه: ماه میان ستاره ها تنهاست، یه ستاره هیچ‌وقت نمی‌تونه با ماه پیوند عاشقانه ببنده،امّا بعضی وقت‌ها دل ماه هم از این تنهایی می‌گیره، مثل وقت‌هایی که دورمون پر از آدمه، ولی ما احساس تنهایی می‌کنیم. تفاوت ماه با ما اینِ که وقتی دلش از تنهایی خودش می‌گیره، میره پشت ابر‌ها پنهان می‌شه. ما بهش می‌گیم «ماه گرفتگی»... .
@شاه صنم
 

وآنیل

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Jul
958
3,364
مدال‌ها
2
تایید اثر
داستان کوتاه: زیبای قصه
نویسنده: محدثه حسن زاده
ژانر: عاشقانه، تراژدی
خلاصه:
چشمانش مانند ماه نورانی و اطرافش سیاه، زیبایی چشمانش قصه‌ی مردم شهر بود. دخترکی مانند خورشید نورانی و او مانند ماه زیبا و خیره کننده! او کیست؟ او کیست که زیبایی اش زبانزد مردم است؟ و اما باید دید که سرنوشت اورا همیشه زیبا و خیره کننده نگه‌میدارد یا نه؟
 
آخرین ویرایش:

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
تایید اثر
داستان کوتاه: زیبای قصه
نویسنده: محدثه حسن زاده
ژانر: عاشقانه، تراژدی
خلاصه:
چشمانش مانند ماه نورانی و اطرافش سیاه، زیبایی چشمانش قصه‌ی مردم شهر بود. دخترکی مانند خورشید نورانی و او مانند ماه زیبا و خیره کننده! او کیست؟ او کیست که زیبایی اش زبانزد مردم است؟ و اما باید دید که سرنوشت اورا همیشه زیبا و خیره کننده نگه‌میدارد یا نه؟

مقدمه:
قصه از کجا شروع شد؟
از گل و باغ و جوونه
از نگاه مهربون و یه سلام
عاشقونه... .
#پارت اول#
آرام درب خانه را بست. لبخند عمیقی زد. در باورش نمی‌گنجید، شبی که ماه کامل است از خانه خارج شود، آن هم مخفیانه.
کنار دریاچه در آن شب فضا را بسیار رویایی کرده بود. دخترک با خود فکر کرد چه می‌شد او هم کسی را داشت که باهم در این شب شریک باشند. نگاهش را به ماه دوخت. ماهی که از هر شب دیگر زیبا تر و جذاب تر است. با خود زمزمه کرد:
چی می‌شد اگر من هم به زیبایی ماه بودم مثل ماه شب چهارده-
زیبایی دخترک کم چیزی نبود ولی او ناراضی بود. وقتی دیگران از زیبایی‌اش تعریف می‌کردند غرق لذت و غرور می‌شد چیزی که در وجود او ممنوعه بود.
درب خانه را بی سروصدا باز کرد. می‌ترسید پدرش متوجه بیرون رفتن او شود و آنگاه بود که او به جای صبحانه، ضربات کمربند پدرش را نوش جان می‌کرد.
با صدای مادرش از اتاق خارج شد.
- جانم مامان؟
مادرش از آشپز خانه داد زد:
- کادره دُتی بیو بوبات از راه بِرسا(کجایی دختر بیا پدرت از راه رسید)
- چشم مامان بیومُم(اومدم)
و اما شاید از آن روز بود که سرنوشت دخترک با زیبای قصه‌مان عوض شد.
#پارت دوم#
*۱۱ صبح تهران*
با صدای مادرش دست از نگاه کردن به خودش کشید.
-کجایی تو ؟ باز رفتی سر وقت این اینه بیچاره؟
لبخندی به غرهای مادرش زد.
- آخه مادر قربونت برم این اینه بیچارس
آرام از پله‌ها را طی کرد و خود را به آشپز خانه رساند.
مامان من دارم میرم کاری باری نداری؟
برو خدا به همرات مواظب خودتم باش
آرام خندید و بوسه‌ای روی گونه‌ی مادرش کاشت.
چشم خداحافظ
و سعی کرد بدون آن که به خداحافظی مادرش توجه کند فقط زودتر خودش را از آن خانه بیرون بندازد تا نفس راحتی بکشد. خسته شد بود... .
با صدای نیما لبخندی زد.
- بیا بابا همه‌مون میدونیم زیادی زیبایی ولی با این حال لازم نیست آنقدر جلوی مردم بمونی تا از حسودی بترکن خنده‌ای از سرخوشی سر داد و گفت:
کم نمک بریز پسر برو به جون خودم همین که تو حسودی کنی برام بسه.
این جمله را گفت بدون آنکه به دلشکستگی نیما توجه ای کند. هر چند نیما پسری با جنبه بود ولی این اولین باری بود که از دست جملات دوستش دلخور می‌شد. دوستی که مانند ماه زیبایی خیره کننده‌ای داشت.
اما امان از این سرنوشت که بازی‌های غیر قابل پیش‌بینی با انسان ها می‌کند. انسان هایی که هزار بار آرزوی خوشی دارند اما سرنوشت و تقدیر چشم‌هایشان را روی این آرزوها می‌بندند و کار خود را شروع می‌کنند.
@شاهدخت
 

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,936
مدال‌ها
3
داستان کوتاه: در آغوش دود‌های معطر
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: زیبا
خلاصه: وریا که به تازگی از سربازی برگشته است، متوجه می‌شود که عشقِ دوران بچه‌گی‌اش که زمانی با او عهد و پیمانِ ازدواج بسته بود، به ازدواجِ مردی پول‌دار درآمده است.
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
داستان کوتاه: در آغوش دود‌های معطر
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: زیبا
خلاصه: وریا که به تازگی از سربازی برگشته است، متوجه می‌شود که عشقِ دوران بچه‌گی‌اش که زمانی با او عهد و پیمانِ ازدواج بسته بود، به ازدواجِ مردی پول‌دار درآمده است.
@شاه صنم
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
 داستانک
عنوان: نقش اول
نویسنده: Yalda.Sh
ژانر: عاشقانه، تراژدی
خلاصه: شبیه یک فیلم مدام در سرم تکرار می‌شوی فلش دوربین به شوق شکار تو تاریکی را می‌شکند. عطر بهانه بود و تو منتظر بهانه‌ای برای جدایی بودی و... ‌.
نقش اول، رفتنت را هرگز نباید دید.
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
 داستانک
عنوان: نقش اول
نویسنده: Yalda.Sh
ژانر: عاشقانه، تراژدی
خلاصه: شبیه یک فیلم مدام در سرم تکرار می‌شوی فلش دوربین به شوق شکار تو تاریکی را می‌شکند. عطر بهانه بود و تو منتظر بهانه‌ای برای جدایی بودی و... ‌.
نقش اول، رفتنت را هرگز نباید دید.
@شاه صنم
 
بالا پایین