با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!نام اثر: ستاره شوم تنهایی
مشاهده فایلپیوست 125943
درود؛
کاربران و نویسندگان گرامی؛ با توجه به طولانی شدن روند تأییده قبلی، اشکالات و... مدیریت این بخش تصمیم گرفته زین پس به شیوهای دیگر آثار شما را تأیید کند!
برای تأیید ابتدا در این تاپیک فرم زیر را ارسال کنید:
نام اثر:
نویسنده:
ژانر:
خلاصه:
سپس مدیریت ارشد بخش برای شما ناظری تأیین میکند، ناظر خصوصی با شما و ارشد بخش زده و دو پارت اولیه، همراه با مقدمه و پیرنگی کوتاه از اثر را برای ناظر ارسال میکنید.
سپس بعد از تأیید ناظر، تاپیک رمان شما ایجاد شده و میتوانید شروع به پارتگذاری کنید!
رمان شما حداکثر تا پنج روز مورد برسی قرار میگیرد و در صورتی که تائید نبود مشکلات اعلام میشود، پس از رفع مشکلات، در گپ به ناظر خود اعلام کنید.
کسانی که رنگ نویسندگی را دارا هستند نیازی به درخواست تأید اثرشان نیست و میتوانند از همان ابتدا بدون ارسال موارد بالا تاپیک اثر را ایجاد کنند!
•مدیر ارشد بخش•
@F.S.Kaنام اثر: ستاره شوم تنهایی
نویسنده: Selin kiarad
ژانر: تخیلی، عاشقانه
خلاصه: داستان در مورد دختریه که درست توی شبی که متولد میشه، ستاره سرخ رنگی توی اسمان پدیدار میشه که نشونه تولد یک مخلوق شیطانیه، کسی که برگزیده شده برای ایجاد تعادل بین خیر و شر...
@AYSUنام اثر: پرواز رویا
نویسنده: مهسا
ژانر: درام، عاشقانه، تراژدی
مقدمه: عشق یعنی چی؟
اصلا عشق وجود داره؟ روی کدوم عشق باید حساب کرد؟ اصلا نمیدونم عشق چند بار تکرار میشه.
رویای خوابهام بودی اما چه کسی در خوابم میاد؟
ای خیال بیپروای من!
عشق میرود و میآید عشق تکرار میشود.
امروز تو هستی فردا یکی دیگر!
پایان هر دردی آغاز دوبارهی خوشبختیست
@F.S.Kaنام اثر: یاقوت سفید
نویسنده: غزل معظمی
خلاصه:
در زمانهای قدیم تمام ارواح طبیعت از کالبد خودشون بیرون میآمدن و ضیافتی به پا میکردن. به آن مهمانی جشن مهرگان میگفتند.
در یکی از آن شبها که ضیافت بزرگی به پا شده بود و تمام ارواح دور هم جمع بودن که...
نباید تاپیک بزنید جانم!
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک