درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

[Available]

نام آثار: مرگ رو نیل
نویسنده: آوا
ژانر: جنایی رفاقتی طنز
خلاصه:
ه‍مه چی از یه لجبازی شروع شد لجبازی که دخترای داستان رو به یه پرونده‌ی جنایی کشید
کی میدونست مسؤل پرونده دوتا پسر باشن که با لجبازی کردن و تلافی کردن کار پسرا رفاقتشون کامل بشه
البته دخترا هم یک جا بند نمی شین

 

[Mobina_36]

نام اثر: تاب رخ او
نویسنده: نجفی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:زندگی دختری ساده و بی‌دغدغه با آمدن فرد جدید زندگی‌اش به یکباره بهم می‌ریزد. راه‌ها و رازهای زیادی هستند که این دختر باید در زندگی‌اش کشف کند‌.
آیا از پس مشکلات‌ و پیچ و خم‌های زندگی تاب می‌آورد؟ گویی همه چیز در زندگی‌اش گم شده‌. اسمش، هویتش، زندگی‌اش همه را گم کرده‌. گویا زندگی‌اش به دست خواب و رویا بود. شاید هم کابوسی دردناک اسیر ذهن و قلب پاکش شده‌. اگر دست او بود دورترين راه دنيا را برای زندگی انتخاب می‌كرد‌. جايى كه كسى نباشد تا آرامشش را از هم بماشد و پاى احساساتس‌ را بلنگاند. فقط می‌خواهد كمى براى خودش باشد‌. در جايى كه خدا بيشتر حواسش به او باشد‌.

 

[نورماه]

نام اثر. ندای عشق
نام نویسنده. کوثر عبدی
ژانر. عاشقانه انتقام
خلاصه. دختری که با سختی های زندگی رو به رو میشه و خ*یانت و عشق نو تجربه میکنه

 

[نورماه]

نام نویسند . کوثر عبدی
ژانر. انقام . عاشقانه
خلاصه. دختری که با سختی های زندگی رو به رو میشه خ*یانت . عشق نو

 

[Reyhanethewriter]

نام اثر : خاطره گمشده
نویسنده : ریحانه روحانی
ژانر : درام، عاشقانه
خلاصه : راز هایی هستن که ما روزی از وجودشون خبر داشتیم اما فراموش شون کردیم یا مجبور شدیم فراموش کنیم اما اونا هنوز در ناخودآگاه ما حضور دارن و منتظر یک جرقه هستن تا دوباره برگردن...

 

[MAHRO.]

درخواست تایید

نام اثر: نیمه زنده
ژانر: معمایی، ترسناک، علمی تخیلی

خلاصه:
داستان سفری طولانی که هدفش بازیابی و بقا بود. من رفته بودم که تحلیل کنم؛ بازیابی کنم و زندگی ببخشم. نامش را قسمت نمی‌گذارم، تقدیر هم نمی‌تواند باشد. شاید نیرویی پنهان و ناشناخته من را به آن محل کشاند. نیرویی که مرا صدا می‌زد، نیرویی که کمک می‌خواست. من نه ناجی بودم، نه قهرمان. من یک زن در میانه‌ی تاریکی بودم. تاریکی که زندگیم را احاطه کرده بود؛ تا فرار را برقرار ترجیح بدهم. فراری که هزینه‌اش سقوط بود؛ فرار از تاریکی و سقوط به اعماق خلأ، جایی فراتر از تاریکی، جایی که نفس کشیدن هم هزینه دارد.

مقدمه
کرانه‌ی تاریکی در گستره‌ای بی‌انتها دخترک را احاطه کرده بود. از میان لب‌هایش صداهایی ناشناس و بی‌معنی در دل کوهستان منعکس می‌شد. ترکیب جیغ و ترس، فریاد و درخواست کمک در پژواک صدایش نهفته بود و می‌دوید. کلمات گریخته بودند و جملات در پس ذهنش خاک‌ می‌خوردند. تاریکی کوهستان آن شب میزبان سایه‌ها بود و سپیدی بلند پیرهنش ترکیبی متضاد با سایه‌های وحشت داشت. چپ و راست، پشت‌سر و پیش‌رو، همه جا حضورشان حس می‌شد. و بالاخره حمله‌ور شدند و تنش میزبان زخمی‌های کشنده‌ای شد که از میانشان قطرات مرگ می‌تراوید.

 

["parisa"]

نام اثر: سایه‌ی خون
ژانر اثر: عاشقانه، درام، جنایی
نویسنده: پریسا موسوی
خلاصه‌ای از رمان:
دختری به اسم سِلوا زندگیش با همسرش مهران کاملا عاشقانه و عالی می‌گذره اما از وقتی که پای بیماریش اون هم سرطان به زندگی سلوا باز شده هم سلوا و هم همسرش مهران آشفته و داغون شدن اما تا وقتی که دکتر‌ها جواب ناامید کننده و قطعی به سلوا نداده بودن حالشون بدتر از اینی که بود، نبود. و ثانیه به ثانیه غم و غصه تو وجود جفتشون هم جوونه و ریشه می‌زنه!
و سلوا بخاطر اینکه خودش رو اروم بکنه و مشغول بشه شروع می‌کنه به نوشتن کتابش اما...

 

[محی]

نام اثر:نبض اجباری
نویسنده:محی
ژانر:عاشقانه
خلاصه:«نبض اجباری» صدایی‌ست که از ژرفای وجود برمی‌خیزد، نه از میل، که از بودن.
گاه، صدای ساعت می‌شود در سی*ن*ه‌ات تیک تاکِ همین حیاتِ ناخواسته.
می‌تپد، بی‌اجازه، بی‌پرسش، بی‌مراحمِ معنا.
در رگ‌ها می‌دود، چنان که بادی در علفِ خاموشِ تپه تنها برای آن‌که هنوز هست، نه آن‌که بخواهد باشد.

و تو چون مسافری در قطاری که مقصدش را هیچ‌گاه ننوشته‌ای،
می‌نگری به پنجره‌، به دشتِ رفتن‌ها،
به یاد می‌آوری شاید، روزی،
یکی از این تپش‌ها، آخرین «بله»ی زندگی‌ست به بودنِ تو.

در آن دم، سکوت اما چه باشکوه است همین اجبارِ کوچک که نامش را «نبض» گذاشته‌اند،
و تقدیر با آن، هر روز، شعر تازه‌ای به خون می‌نویسد.

 

[Fati_00]

سلام. من ناضر رمانم کیانا خانم هستن اما الان خیلی وقته که جواب نمیدن، باید چیکار کنم؟!

 

[Mobina_36]

نام اثر: تاب رخ او
نویسنده: نجفی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:زندگی دختری ساده و بی‌دغدغه با آمدن فرد جدید زندگی‌اش به یکباره بهم می‌ریزد. راه‌ها و رازهای زیادی هستند که این دختر باید در زندگی‌اش کشف کند‌.
آیا از پس مشکلات‌ و پیچ و خم‌های زندگی تاب می‌آورد؟ گویی همه چیز در زندگی‌اش گم شده‌. اسمش، هویتش، زندگی‌اش همه را گم کرده‌. گویا زندگی‌اش به دست خواب و رویا بود. شاید هم کابوسی دردناک اسیر ذهن و قلب پاکش شده‌. اگر دست او بود دورترين راه دنيا را برای زندگی انتخاب می‌كرد‌. جايى كه كسى نباشد تا آرامشش را از هم بماشد و پاى احساساتس‌ را بلنگاند. فقط می‌خواهد كمى براى خودش باشد‌. در جايى كه خدا بيشتر حواسش به او باشد‌.

سلام ناظر من مشخص نشده هنوز؟؟