جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده ● اِعصار پاییز اثر MANA ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط BALLERINA با نام ● اِعصار پاییز اثر MANA ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,670 بازدید, 24 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع ● اِعصار پاییز اثر MANA ●
نویسنده موضوع BALLERINA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BALLERINA
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11

Negar_۲۰۲۳۰۸۰۶_۱۹۴۷۰۶.png
دلنوشته: اِعصار پاییز
نویسنده: @.MANA
ژانر: تراژدی، عاشقانه
ناظر: @DOonYa
ویراستار: @girl of the night
مقدمه:
پاییز را دوست دارم، تو را همیشه به یادم می‌آورد، آن لبخندت، آن نگاهت، پاییز حالم را خوب می‌کند همچون تو، خاطراتم.
یادم می‌آید از تو پرسیدم پاییز را دوست داری و تو در جوابم سکوت کردی!
حال می‌توانم معنی آن سکوت‌ات را درک کنم، پاییز با این‌که دلگیر است اما پر از خاطراتی خوب و بد است، من تورا در پاییز یافتم، پس پاییز را همچون تو دوست دارم، او تو را به من بخشید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
1684623319219-png.148325

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته کاربران]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[درخواست جلد]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[تاپیک اعلام پایان دلنوشته ]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11
صدایت می‌زنم؛ اما تو دگر نیستی جوابم را بدهی.
خاطراتم را در ذهنم دانه‌دانه ورق می‌زنم و آن‌ها را به یاد می‌آورم.
چیزی در میان‌شان توجه‌ام را جلب کرده‌ست‌؛ اولین روزی که دیدمت، همان روز پاییزی!
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11
آن برگ نارنجی رنگ را از لابه‌لای ورق‌های دفتر‌خاطراتم بیرون آوردم؛ مرا یاد تو انداخت‌، یاد آن سخنان زیبایت.
به راستی تو دگر که بودی؟ آمدی مرا لیلی خود خطاب کردی و رفتی؟ تو دگر چه مجنونی بودی؟
***
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11
روی همان نیمکت همیشگی‌مان نشسته‌ام ولی تنها؛ به دختر و پسرهای خندانی‌که گه‌گاهی از این‌جا می‌گذرند نگاهی می‌اندازم.
روزی من و تو هم، همین‌گونه دست در دست‌ هم از این‌جا گذر می‌کردیم و تو با آن صدای خوش‌آوایت برایم از آینده‌ی‌مان می‌گفتی.
***
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11
چه زود گذشت آن روز‌های خوش‌مان.
به کسانی که با حسرت به ما نگاه می‌کردند می‌خندیدم ولی حال آن‌ها هستند که به من می‌خندند؛ نگاهِ‌شان را دوست ندارم؛ ترحم را می‌شود در عمق آن سیاهی چشمان‌شان دید.
کجایی؟ تا به آن‌ها ثابت کنی من تنها نیستم.
***
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11
هق‌هق‌هایم آزارم می‌دادند؛ دستی بر روی شانه‌ام می‌نشیند.
با‌ خیال این‌که شاید تو هستی و باز هم آمده‌ای تا حالم را خوب کنی سریع اشک‌هایم را پاک می‌کنم و بر می‌گردم.
ولی تو نیستی و پیرزنی خوش‌پوش که شباهت زیادی به تو دارد با چشمانی‌ تَر می‌گوید:
- آرام باش دخترم؛ او دگر رفته است.
و دوباره حرفت‌هایت در ذهنم تکرار می‌شوند.
- آن برگ‌ها را می‌بینی؟ آن‌ها می‌آیند تا‌ بروند؛ مثل من، ما، همه... .
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11
سنجاق را از دستانت می‌گیرم و با ذوق آن را بر کنار موهایم می‌گذارم.
تو با آن چتر؛ زیر آن باران پاییزی با لبخند به من نگاه می‌کنی و من، محو آن چالِ گونه‌هایت می‌شوم.
چه می‌شد تا ابد؛ آن لبخند و چال‌ها برای من باشند.
***
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11
بر روی نیمکت می‌نشینم؛ صدای خش‌خش برگ‌های زرد پاییزی که بر روی زمین ریخته‌اند توجه‌ام را جلب می‌کند و دستانی بزرگ بر روی چشمانم قرار می‌گیرد.
لبخند بر روی لب‌هایم جای خوش می‌کند و آن صدای دلنشینت گوش‌هایم را نوازش می‌کند.
- شناختی؟
آن سوالت را در ذهنم تکرار می‌کنم؛
مگر می‌شود تو را فراموش کرد؟
مگر لیلی؛ مجنونش را فراموش کرد؟
مگر انسان نفس کشیدنش را فراموش کرد؟
مگر پاییز بارانش را فراموش کرد؟
مگر می‌شود تو را فراموش کنم؟
***
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,898
15,664
مدال‌ها
11
قلب من درد دارد؛ برگرد.
دلم هوای بودن در کنارت، بین آن درخت‌های رنگارنگ را دارد؛ برگرد.
به هوای دیدنت روز‌هایم را درکنار آن نیمکت می‌گذرانم؛ برگرد‌.
حال که دلتنگ آن نگاهت، صدایت، نوازشت، خنده‌هایت هستم؛ برگرد.
***
 
بالا پایین