جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● بشاشتِ گناه اثر دنیا ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط DOonYa با نام ● بشاشتِ گناه اثر دنیا ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 817 بازدید, 20 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● بشاشتِ گناه اثر دنیا ●
نویسنده موضوع DOonYa
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DOonYa
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
Negar_۲۰۲۳۰۶۲۷_۰۱۱۶۵۵.png
دلنوشته: بشاشتِ گناه
نویسنده: دنیا احمدی
ژانر: درام، غمگین
ناظر: @RUBY
ویراستار: @girl of the night
کپیست: @girl of the night
خلاصه:
می‌خندم!
می‌خندم و می‌گُذرم.
امّا پنهانی...
شهر من خنده‌های از ته‌دل دختری را نمی‌خواهد.
شهر من اشک می‌خواهد و آه...
سکوت می‌خواهد و فغان...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
13,003
مدال‌ها
17

Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png



عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین - قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ همگانی - تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ درخواست تگ - درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[ درخواست جلد - تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ اعلام پایان - تاپیک اعلام پایان دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
قهقهه‌ام پشت نگاه عابران می‌میرد، و سرتاسر خیابان‌ را درد فرا می‌گیرد.
فرق‌‌است بینِ، خنده‌‌های من و خنده پسری‌که با سرخوشی می‌خندد.
در شهر من دختری نمی‌خندد.
در شهر من تمام چیزی‌که عایدم می‌شود غم است و غم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
دردِ خنده‌های پنهانی‌ من و گریه‌های پنهایی پسری که در خلوت خود از ته‌دل زار می‌زند، یکی‌ است.
من قهقهه‌هایم پشت بغض‌ِ خفته بر روی دلم پنهان است.
او گریه‌هایش پشت ذوقِ بی‌خبری می‌لولد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
خنده‌های من از گریه غم‌انگیزتر است.
قهقهه می‌زنم امّا، تمام وجودم می‌سوزد.
لبخند می‌زنم امّا، اشک‌هایم جاری می‌شود.
زندگی می‌کنم امّا، مرگ برایم رقص مسگری می‌کند.
این بود رویای دیرینه‌ی آرزوهای محالِ این سال‌های من.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
خنده از لب‌هایم فراری شده است... .
تو خواستی این‌گونه مرا ترک کنی یا خدا با من سر لج برداشته است؟
تو خواستی مجنون فراری از لیلی باشی یا تو را از من ربودند؟
چگونه این‌چنین بی‌رحم شده‌ای که چشمه اشک‌هایم نیز دلت را به رحم نمی‌آورد.
اشک‌هایی که روزی حق ریختنش را نداشته‌ام!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
هر بلایی بر سر من آمده تقصیر تو است!
اگر از روز اوّل می‌گفتی که عاشقم می‌کنی و می‌روی، الان حال من این نبود.
لبخندهایم این‌چنین نمی‌مرد و دلم این‌گونه سیاه نمی‌شد.
ترس از دست دادنت مرا به خاک سیاه نشاند درحالی که من تو را از روز نخست نداشتم.
تو فقط یک خیال بودی در تصویر توهمِ تاریکی شب‌هایم.
 
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
با این خنده‌ی تلخِ بر روی لبم می‌گویم: «تو یک اشتباه بودی، یک اشتباه شیرین برای قلب کوچکِ من.»
می‌دانی جای تعجّب دارد کار من!
که هروقت به عقب برگردم باز هم تویی که گناهم بودی را مرتکب می‌شوم.
هر بار تو را انتخاب می‌کنم، حتی اگر بیش از پیش مرا رو به نابودی سوق بدهی فرهادِ فارغ شده از عشقِ من.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
آخرین بار که مرا دیدی نشناختی!
گفتی: «چنان عوض شده‌ای که دیگر نمی‌توان تو را شناخت.»
گفتی و رفتی... .
امّا ندانستی که دلیل عوض شدن من تو بودی.
همین رفتن‌های بی‌پایه و اساست بود که مرا این‌گونه از بین برد.
من مرده‌ام. این مَن، یک مرده است که راه می‌رود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DOonYa

سطح
3
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
5,841
8,888
مدال‌ها
5
مرا آیینه‌ها هم نمی‌شناسند دیگر گلایه‌ای نیست که تو نشناخته‌ای.
حال خراب من حال بچه‌ای است که چند ساعت است درون کمد پنهان شده امّا کسی از نبودنش با خبر نشده.
کاش دلت به رحم بیاید عزیزِ جانم.
حال خرابم را درمانی است که آن هم تویی... .
 
بالا پایین