جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● به نام پدر اثر T.A.M ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط Tara Motlagh با نام ● به نام پدر اثر T.A.M ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,404 بازدید, 32 پاسخ و 20 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● به نام پدر اثر T.A.M ●
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tara Motlagh
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
چشم باز می‌کنم،
همه جا تاریک است.
انگار میان روشنایی روز،
شب چادر سیاهش را روی شهر کشیده.
دنیا تاریک‌ تاریک است،
آخر تو که رفتی
خورشید هم مُرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
کوه‌ها، دشت‌ها، رودها، دریاها و دره‌ها را دوست دارم.
من عاشق طبیعتم.
رودها را دیده‌ام و پا در آب‌های خروشان‌شان گذاشته‌ام
و در دشت‌ها دویده‌ام و روی چمن‌های بکرش غلتیده‌ام
و قاصدک‌هایش را با شیطنت فوت کرده‌ام
و سال‌هاست دریا را در کنار خود دارم
دریای دیدگانم که مواج و جاری‌ست؛
امّا خیلی وقت است به کوه نرفته‌ام
کوه رفتن با تو صفا دارد و بس
که کوه استوار زندگیم بودی.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
می‌دانی؟
سال‌هاست صبای خبر رسان
هیچ خبری از تو نرسانده.
قلب من سال‌هاست
میان کوبش‌های نامیزانش
منتظر توست
که بیایی؛
حتی اگر به خوابم باشد.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
ذکر نام و یادت که به میان می‌آید
و خاطراتت مرور می‌شود،
اول لبخندی بر لبم نقش می‌بندد
و عشق می‌پیچد میان رگ و پیم
و بعد...
دلتنگی؛
موریانه‌ای می‌شود بر روحم
و دندان می‌گیرد همه روحم را
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
از میان پنجره احساسم،
دنیا را به تماشا نشسته‌ام.
من میان آدم‌های این دنیا غریبم؛
تو که نیستی،
همه‌ی این شهر
با همه‌ی آدم‌های دور و نزدیکش،
پر از غربت است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
سال‌ها پیش، به خوابم آمدی
و رویای سیاه و سپیدم را پر از رنگ و نور کردی
و دلم را هم.
افسوس که اولین و آخرین بار بود؛
برف‌ها را آب کردی و بهار را آوردی.
گفتی برایم هدیه‌ای می‌خری،
یادت هست؟
دستم را گرفتی و به بازار بردی
و هیچ نخریدی و رفتی.
و من سال‌ها به انتظار هدیه‌ای که قولش را داده بودی، نشستم.
سال‌ها بعد،
آرزویت را به من هدیه دادی.
حالا او این‌جاست؛
میان اسباب بازی‌هایش نشسته،
گاهی برمی‌گردد و به عکس قاب گرفته‌ات بر روی دیوار لبخند می‌زند.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
این روزها هوا سرد است و هوای دلم نیز؛
آخر ماه دی آمده است.
دی ماهی که دانه‌های برفش،
در زیبایی و ظرافت همتا ندارد؛
اما چه دلی دارد،
سخت هم‌چون پولاد
و سنگ هم‌چون صخره
که تو را از ما گرفت و برد و در خاک کرد.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
گاهی تنهایی،
چنگکی می‌شود بر روح و جانم
و می‌درد همه توانم را.
چه روزها و شب‌هایی را بی‌شانه تو سر کردم و هر چند سخت امّا تاب آوردم این حجم سنگین تنهایی را‌.
تاب می‌آورم امّا
اگر تو بودی،
به پشتوانه بودنت،
شانه‌های مردانه‌ات
و لبخندهای زیبایت
غول تنهایی و غربت را به زمین می‌زدم.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
نبودنت حجم بزرگی‌ست از نداشتن‌های دخترانه‌ام،
که هر روز چونان میخی
در چشم دلم فرو می‌رود
و حفره‌ای می‌سازد به بزرگی جای خالی‌ات،
نبودنت هر چند خنجر می‌زند بر دل و جان‌مان،
اما... این روزها با خود می‌گویم،
خوب است که نبودی و ندیدی
که تیغ تیز حرف‌های انسان‌هایی که دوست‌شان داشتی،
چه‌طور دخترک آرام و صبورت را غریب‌نشین کرد.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,614
مدال‌ها
7
شب‌ها که بی‌خوابی سراغم می‌آید،
انگشت در چشمانم می‌کند
و ناخن می‌کشد بر خواب چشمانم،
آغوشم تن تو را طلب می‌کند،
گوش‌هایم نوای آرام قلبت را،
موهایم نوازش دستان گرمت را
و بینی‌ام عطر تنت را.
غول بی‌خوابی هر شب بیشتر از شب‌های پیش مرا در خود اسیر می‌کند
و تو نیستی تا مانند گذشته‌های دور،
آغوشت را پناه افکار ناآرامم کنی.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین