جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط •Madiheh• با نام ● تابش نینواست، چشمان تو اثر Madiheh ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,615 بازدید, 32 پاسخ و 22 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع ● تابش نینواست، چشمان تو اثر Madiheh ●
نویسنده موضوع •Madiheh•
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط •Madiheh•
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
ختام مسلک تو درد است، درمان را پی همین راه گم‌ کرده‌ایم. وفا در کتب عهد تو خوابيده، چون جایی برای طلیقی خود در کوی و برزن ما ندیده؛ و ایثار دستانت را روی دیوار نامَهّامی‌ها قاب کرده‌ایم!
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
رشادت را در پرواز "رهایی"، با قنوت شیرین "شهادت" در "آفاق" صدرا، میانِ جوی توکل‌های "دوا" برای‌مان "تمام" کرده‌اند. در این اثنا اَلِفی از نام تو بریده نشد تا تنگ کام‌مان بچسبد و از حلاوتش، فرهاد کوه رشادت شویم.
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
غرفه‌های ننگین هراس را با مشت شجیعت کوبیدی، هورشید تاریکی در زوال سپیدی جان باخت. ابرهای معرفت، بیرم پیروزی را تکاندند و بارش شادی امواج برگ‌های خسته‌ی جسم را به رقص امید در آورد. این تویی که ملک سرافرازی را موجر می‌شوی.
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
رعشه‌های شمشیرت، خط خشم را از بر نیست! نقطه‌ای از مهر را دیده و صفحات کینه بسته...
همچون دیدگانی که قوای رعدش رخت سبز بی‌دینی را از تناوری آن درخت کند و شاخه‌ای از آن، که فرجام ناله‌ها را امضا زد؛ چه ارجی دارد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
چشم‌های تاریخ را خیزاب ولع، نابینا کرده و یادواره‌ی تو را تار می‌بیند که این‌چنین گام‌های عریانش، بر واژگان ذلیل ناراستی جاخوش کرده‌اند؛ که این‌چنین سر در گریبان آمال، ژنده‌پوش اعتساف شده‌اند. معجون ذهول طریقت، آفت سبزه‌زار چشم جهان شده!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
فسق و فجور زمانه، شمشیر جانت را در آب‌دیدگی ممتاز کرد و خونین خ*یانت‌های دنائت را، چه جاهی بر سپیدی جامعه‌ست.
در این چند و چون بی‌باکی‌های اجحاف بخشندگی سکوتت، غوغایی شگرف به فؤاد غمینت پیش‌کش می‌کند‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
روحی لُباب، قدمت نامت را خوانده و بر کوبه‌ی سرخ و طلایی ایمان، حک کرده. اسلامی که عجیب با خون تفویض عجین است و قفل سالوسی ریاکاران، دست و پایش را کلون کرده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
فروزش سقایی‌ات از دقایق دستان کودکی‌ات بها دارد؛ آن‌گاه که کلاه ملازمت به سر می‌کردی و تشنگی را در تنگ بلورین آب سیراب می‌کردی. اسباب وساطتت را بر ظلمت‌های قلبم ضماد کن، ای تویی که پرتوی آکنده از مهر دستانت مهرآگین‌تر از سپهر بام است.
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
سلاله‌ی عجر ‌گرچه، گردهای اندوه بر جبینت پاشیده و رخت مشکین شجون بر هیبت تنت پوشانده، اما هنوز هم تو همان دستاویز ابرام سپاهی که اسارت را تشنگی جویید تا بندگی را در وارستگی ببيند.
 
موضوع نویسنده

•Madiheh•

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
90
710
مدال‌ها
2
میان تابش‌های ناروای سستی و جدایی از برادر، قصه‌ی وفا بر انوار سیه می‌پاشی و مرگ جاودانی را از درون کالبد زندگی فانی بیرون می‌آوری. این چنین است که ترعه‌ی ماندگاری را نامت می‌چشد، گامَت می‌خواند و بال‌هایت پروازش می‌کند.
 
بالا پایین