فایل شده ● ریوِری اثر *aram* ●

[ASAL.]

و سوگند به عطر تنت زیباجان! عطری که باعث می‌شود من به تو فکر کنم و غرق در لذت شود! کارم، کار دیوانه‌ای‌ است که از دست پزشک‌ها فرار کرده و می‌خواهد به معشوق برسد، خیالم!

 

[ASAL.]

من همانند گل اورینتال هستم! اگر گفتی چرا؟ به این علت که آن نماد امید است و من امید دارم که از تو در همین روزها خبری می‌رسد، شاید خبری در این دنیا و شاید خبری در خیالم برسد!

 

[ASAL.]

زیبای من! خبرت هست که همه دارند از من سخن می‌گویند! سخن از دیوانگی و سربه هوایی من! سخنی که من بی‌خیال از او گذر می‌کنم آخر من فقط خیالم از عطر تو پر است و جایی برای چیزهای بیهوده ندارد!

 

[ASAL.]

سرمای این روز هایم فقط با عطر تو گرم می‌شود جانانم! عطری که در حافظه‌ی مریضم زنده دارد سعی در یادآوری تو می‌شود اما من او را از این کار منع می‌کنم زیرا می‌خواهم، تو بیایی و یادآور خودت شوی!

 

[ASAL.]

خواب به چشمانم نمی‌آید و من نمی‌دانم چرا؟ شاید به‌خاطر این است که تو نمی‌خواهی من بخوابم و تو را به یاد بیاورم یا شاید آن‌قدر به تو فکر کرده‌ام و از خدا خواسته‌ام تو را در خواب مهمانم کند! که دیگر خوابم نمی‌برد!

 

[ASAL.]

سیاه... سفید... می‌خواهم رنگ دلت را برای خودم حدس بزنم! گویا رنگش سیاه است چون تو مرا از خود رانده و حتی نمی‌گذاری من تو را به یاد بیاورم خیال این روزهایم!

 

[ASAL.]

در تلخی خیالی که یاد‌آورت نمی‌شود، شیرینی را یافتم! شیرینی به اندازه‌ی شادی! شیرینی که مرا یک قدم به تو نزدیک کرد! من نوازش دستانت را به یاد آوردم!

 

[ASAL.]

زیبای من! خرسندم که به تو نزدیک شده‌ام! اگر گفتی چرا؟ چون نوازشت را به یاد آوردم و الان می‌توانم تا سال‌های سال به این نوازش فکر کنم و غرق لذت شوم!

 

[ASAL.]

هقم هقم اوج می‌گیرد رویایم! حال تو را درک می‌کنم که چرا نمی‌خواستی من، تو را به یاد بیاورم! حال که تو را به یاد آوردم، چیزی جز تن خون‌آلودت حال من را خراب نمی‌کند. تو رفته‌ای و من مجبورم با رویای تن خون‌آلودت
سالیان زیاد زنده بمانم.

پایان