جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● شب‌هایِ بی‌تو اثر زری ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط itszari. با نام ● شب‌هایِ بی‌تو اثر زری ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,003 بازدید, 30 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● شب‌هایِ بی‌تو اثر زری ●
نویسنده موضوع itszari.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط itszari.
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
Negar_۲۰۲۳۰۵۲۲_۱۳۲۳۴۰.png
نام دل‌نوشته: شب‌هایِ بی‌تو
اثر: زری
ناظر : @M.B.D
ژانرها: تراژدی، درام
ویراستار: @DLNZ
کپیست: @شاهدخت
خلاصه: بی‌تو شب‌هایم را سر خواهم کرد.
دیگر نه تو، نه خدایت، نه دستانت و نه آغوشت
نمی‌تواند حالم را خوب کند؛ دیگر همدرد من، جام ش*راب و کام‌کام سیگار است و بس.
دیگر تو نمی‌توانی همدردم باشی. تو خودت برای من یک درد بی‌دوا بودی که آخر، گلویم را فشردی و مرا کُشتی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ALVIN

سطح
3
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
1,754
3,289
مدال‌ها
7
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته کاربران]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[درخواست جلد]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[تاپیک اعلام پایان دلنوشته ]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
هرگز نتوانستی زخم‌هایی که بر قلبم
حکاکی شده است را ببینی.
هرگز نتوانستی زخمِ زبان‌هایی را
که در گوشم آرام زمزمه می‌کردی را بشنوی.
اما من زخم‌هایی که بر روی قلبت بود را دانه به دانه شمردم و برای هر کدام از زخم‌هایت یک
دارو تجویز کردم و زخم‌هایت را درمان کردم.
اما چه حیف که تو در یکی از دستانت خنجر
و در دست دیگرت نمکدان داشتی، خنجر‌هایت را بر دلم زدی و بلافاصله بر زخم‌هایِ تازه‌ام نمک پاشیدی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
میانِ شلوغی‌هایت هرگز فریادهایم را نمی‌شنوی.
وقتی همه‌جا را سکوت فرا گرفت و دانه به دانه‌ی چراغ‌های شهر که خاموش گردید؛ و تنهایی دامانت را گرفت، در آتشِ نبودم خواهی سوخت و آن روز به تماشایِ تو لحظه‌ای درنگ نخواهم کرد.
با اشتیاق تورا تماشا خواهم کرد و به اندازه تمام شب‌هایی که به یادت تا صبح گریستم بلند قهقهه خواهم زد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
شب‌هایِ بی‌ستاره‌ام خواهد گذشت.
شب‌هایی که اتاقم تاریک و سرد است خواهد گذشت.
روزی آسمانم پر ستاره خواهد شد.
روزی همانند ماه که گویی نورانی‌ست به پنجره‌ی اتاقم می‌تابی.
اما نه دیگر ستاره‌ها برایم اهمیتی دارد.
و نه ماهی که هر شب تماشایش می‌کردم اما او
هیچ‌گاه برایش اهمیتی نداشتم اما بر پنجره‌ی اتاق همگان تابید الی پنجره‌ اتاقِ من!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
من هم روزی تورا در اتاقی سرد و تاریک که گوشه به گوشه‌ی آن را غم فرا گرفته است، رها خواهم کرد.
من هم روزی همانند تو، دلم را به دریا خواهم زد‌.
حتی اگر آن روز کشتی‌ات هم به گل بنشیند خم به ابروهایم نخواهد آمد‌!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
فکر می‌کردم هرگاه بی‌قرار باشم.
می‌توانی قرارم باشی
فکر می‌کردم هرگاه تنها بودم
می‌توانی تکیه گاهم باشی
فکر می‌کردم اگر باورت کنم
می‌توانی پایبند قول‌هایت باشی.
اما چه حیف که من در خوابِ غفلت
به سر می‌بردم و تو؛ با خنده می‌گفتی
آخر توانستم او را در خوابِ غفلت رها کنم.
آخر توانستم او را با رویاهایی که با من در سر داشت؛ رها کنم و به رویاهایم که بعد از اوست فکر کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
با دروغِ شیرینت خنده بر لب طرح زدم.
با تو بودن را به تنهایی‌هایم ترجیح می‌دادم.
اما حال که دروغ‌هایت بر روی آب شناور شده است!
تنهایی‌هایم را دوست دارم؛ هر چند پر از اشک و غم است اما هیچ دروغی در آن نیست...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
کاش جایِ تو تنهایی‌هایم را در آغوش می‌کشیدم.
آغوشِ تو جایِ امنی نبود من یک تکیه‌گاه می‌خواستم؛ اما تو تمامِ دردهایی که در دنیا وجود داشت را بر رویِ سرم آوار کردی، کاش هیچ‌گاه آغوشت را به عنوانِ تنها تکیه‌گاهم نمی‌پذیرفتم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
بزرگ‌ترین اشتباهِ زندگی‌ام آن بود که دروغ‌هایِ شیرین را باور کردم و هرکَس که اشتباه می‌کرد فرصتی دوباره به او می‌دادم که گویی جبران کند.
اما اشتباهم درست همین‌جا بود؛ هر چه‌قدر بیشتر فرصت می‌دادم خودم داغون‌تر می‌شدم. شاید باز هم مرتکب اشتباه شوم، اما هرگز یک اشتباه تکراری را دوبار تکرار نخواهم کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین