- May
- 2,574
- 37,076
- مدالها
- 14
گندمی که خدا منع کرده و خوردنش حرامه به هر دلیلیگندم بخوریم شیطان زده میشیم؟
مثل همون قضیه ی سیب آدم و حوا
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!گندمی که خدا منع کرده و خوردنش حرامه به هر دلیلیگندم بخوریم شیطان زده میشیم؟
سلام. کسی درباره رمان ترسناک ایدهای، صحنهی ترسناکی، چیزی نداره؟
وسط رمانم ترسناکم ته کشیده😐
دوستان نخندین جواب بدین🤣 الان
یه صدایی از زیر تخت شخصیت اصلی میاد ... سرشو میبره پایین ببینه چیه ... یه دختر بدون چشم زیر تخت با لبخند بهش خیره شده ... یهو چهار دست و پا میاد و ... ( بقیش به عهده خودت ) 🤣🤚سلام. کسی درباره رمان ترسناک ایدهای، صحنهی ترسناکی، چیزی نداره؟
وسط رمانم ترسناکم ته کشیده😐
دوستان نخندین جواب بدین🤣 الان من توی یه بحرانم😅
استفاده کردمیه صدایی از زیر تخت شخصیت اصلی میاد ... سرشو میبره پایین ببینه چیه ... یه دختر بدون چشم زیر تخت با لبخند بهش خیره شده ... یهو چهار دست و پا میاد و ... ( بقیش به عهده خودت ) 🤣🤚
مردم روستا گناهکار بودن یا جنهای اطراف روستا رو اذیت یا میکشن برای همین شیطان عصبی میشه و روستا رو نفرین میکنه :/ ایده ای بسی چرت :/دوستان گرامی چیباعث میشه یه روستا شیطان زده و جن زده بشه؟ ایده خفن بدید همهشو قاطی کنم😁
اتفاقا نه دقیقا اما یه بخشیش درستهمردم روستا گناهکار بودن یا جنهای اطراف روستا رو اذیت یا میکشن برای همین شیطان عصبی میشه و روستا رو نفرین میکنه :/ ایده ای بسی چرت :/
ذهن مریض من بیشتر از این نمیکشه 🤣استفاده کردم
تو آینه حمام بخار روی اینه رو کنار بزنه و یهو یه چهره خودش رو خونی و وحشتناک ببینه مثلا😂🤭سلام. کسی درباره رمان ترسناک ایدهای، صحنهی ترسناکی، چیزی نداره؟
وسط رمانم ترسناکم ته کشیده😐
دوستان نخندین جواب بدین🤣 الان من توی یه بحرانم😅
اینم استفاده کردم😅🤣تو آینه حمام بخار روی اینه رو کنار بزنه و یهو یه چهره خودش رو خونی و وحشتناک ببینه مثلا😂🤭
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک