- Feb
- 5,842
- 8,893
- مدالها
- 5
فصل سوم
ایان شب اول آنقدر م*س*ت کرده بود که ناله میکرد و کائلا از بردن او امتناع کرد.
در عوض بعد از آن با او در محل خود ماند و فیدهای ویدیویی و صدای او را زیر نظر گرفت.
« اگر او امشب اعتصاب نکند، اشتباه کردهایم. او باید امشب بزند تا بماند مگر اینکه آن پسر ازحصار پشت در بالا رفته باشد، او فقط میتوانست از این دو راه عبور کند.» بنابراین میتواند دوربینهایی که او راه اندازی کرده را ببیند. یکی روی حصار، یکی در نزدیکترین تیر چراغ برقِ بار، دوربینی نیز روی داشبورد SUV نصب شده بود که به سمت در و کوچه گرفته شده بود.
« این عکس مزخرف بود و هر دوی ما میدانستیم اگر او امشب به اینجا حمله نکند، میتواند در عرض یک ساعت به جای دیگری حمله کند.»
ایان در گوشش گفت:
« اما آموزش خوبی برای ساعات مورد نیاز شماست کی و چند تا اینجا مونده؟»
کائلا پاسخ داد:
- سی و هفت.
ایان با کنایه گفت:
« لعنتی، ممکن است کسانی را که بیرون از این بار نشستهاند، کارشان را تمام کند.»
« هاها خیلی خندهدار است.»
آنها در مورد آخرین قسمت Wynona Earp و دو مورد از آنها صحبت کردند. دوستانی از دانشگاه که در حال ازدواج بودند، کائلا زمزمه کرد:
« هیس. نگاه کن.»
زن جوانی با موهای قرمز بلند به تازگی بار را ترک کرده بود داشت از قسمت پیادهرو به پایین میرفت. قبل از اینکه در پشت سر او بسته شود
ایان شب اول آنقدر م*س*ت کرده بود که ناله میکرد و کائلا از بردن او امتناع کرد.
در عوض بعد از آن با او در محل خود ماند و فیدهای ویدیویی و صدای او را زیر نظر گرفت.
« اگر او امشب اعتصاب نکند، اشتباه کردهایم. او باید امشب بزند تا بماند مگر اینکه آن پسر ازحصار پشت در بالا رفته باشد، او فقط میتوانست از این دو راه عبور کند.» بنابراین میتواند دوربینهایی که او راه اندازی کرده را ببیند. یکی روی حصار، یکی در نزدیکترین تیر چراغ برقِ بار، دوربینی نیز روی داشبورد SUV نصب شده بود که به سمت در و کوچه گرفته شده بود.
« این عکس مزخرف بود و هر دوی ما میدانستیم اگر او امشب به اینجا حمله نکند، میتواند در عرض یک ساعت به جای دیگری حمله کند.»
ایان در گوشش گفت:
« اما آموزش خوبی برای ساعات مورد نیاز شماست کی و چند تا اینجا مونده؟»
کائلا پاسخ داد:
- سی و هفت.
ایان با کنایه گفت:
« لعنتی، ممکن است کسانی را که بیرون از این بار نشستهاند، کارشان را تمام کند.»
« هاها خیلی خندهدار است.»
آنها در مورد آخرین قسمت Wynona Earp و دو مورد از آنها صحبت کردند. دوستانی از دانشگاه که در حال ازدواج بودند، کائلا زمزمه کرد:
« هیس. نگاه کن.»
زن جوانی با موهای قرمز بلند به تازگی بار را ترک کرده بود داشت از قسمت پیادهرو به پایین میرفت. قبل از اینکه در پشت سر او بسته شود
آخرین ویرایش: