جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته تکمیل شده کلاه‌گیس اثر پریسان خاتون کاربر انجمن رمان بوک

  • نویسنده موضوع خاتون
  • تاریخ شروع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط خاتون با نام کلاه‌گیس اثر پریسان خاتون کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,397 بازدید, 35 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع کلاه‌گیس اثر پریسان خاتون کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع خاتون
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط خاتون
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
بر خلاف تمام بی‌میلی‌ام،
از صندوقچه دل می‌کنم
و آن را به زندان‌اش باز می‌گردانم.
زندانی که خیلی وقت است،
خاک را به خوردِ خاطرات
و یادگادری‌های بانویم می‌دهد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
روی تخت ولو می‌شوم،
پیراهن‌اش را در آغوش می‌کشم
و عطرش را با تمام وجود می‌بلعم.
مدتی‌ست، که عطر دل‌ربایم
بوی رفتن می‌دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
چشمم گرم خواب و
صدایش نجواگونه زیر گوشم دمیده می‌شود.
صدایش بوی رهایی می‌دهد،
بوی زندگی،
بوی عشق‌!
خیلی وقت است، که این بو را
در حافظه‌ی مشامم به خاطر سپرده‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
صبح شده و دلهره چون موریانه‌ای
در تقلای مکیدن جانم است!
لقمه را عجله‌ای قورت می‌دهم
و بی‌درنگ از خانه خارج می‌شوم.
سمت ماشین می‌روم،
که یادم به کلاه‌گیس می‌افتد
و سمت اتاقم عقب‌گرد می‌کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
برش می‌دارم و بدونِ این‌که
بیشتر معطل کنم،
از خانه بیرون می‌روم.
قبل از این‌که به بیمارستان برسم
مثل روزهای قبل از گل‌فروشی سر چهارراه
دسته گلی می‌خرم و سپس
راه بیمارستان را در پیش می‌گیرم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
ماشین را داخل حیاطِ شلوغ و پرهیاهوی بیمارستان
پارک می‌کنم و داخل سالن اصلی می‌روم.
پیچ و خم راه‌روها را رد می‌کنم
و خودم را به اتاق نازبانو می‌رسانم.
به عادت روزهای قبل تقه‌ای بر در می‌کوبم
و به انتظار صدای گوش‌نوازش می‌مانم،
اما دریغ از جوابی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
سرنگِ ترس و نگرانی به جانم تزریق می‌شود
و تند و عجله‌ای وارد اتاق می‌شوم،
که با تختِ خالی‌اش مواجه می‌گردم!
به امید نشانه‌ای از او
نگاهی دورتادور اتاقِ سرد و بی‌روح می‌گردانم،
اما بیش‌تر از پیش ناامید می‌شوم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
کلاه‌گیس و رزها از دستم رها
و روی زمین ولو می‌شوند،
چشمانم سیاهی می‌روند
و روح از تنم پر می‌کشد.
فکری پلید و بی‌رحم،
دست به آزار روحم می‌برد
و باعث سست شدن پاهایم می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
چشمانم سیاهی می‌روند
و بدنم قصد آوار دارد،
که خود را آویزان دیوارها می‌کنم
و داخل سالن اصلی بیمارستان می‌روم.
خانم پرستار را می‌بینم،
که گوشه‌ای به تماشای حالِ رنجورم ایستاده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خ
موضوع نویسنده

خاتون

مهمان
***
پا تند می‌کنم، خود را به او می‌رسانم
و سریع و بدونِ مکث
حال دل‌ربایم را جویا می‌شوم.
با چیزی که می‌گوید،
دگر نایی برای مقاومت نمی‌یابم
و روی زمین می‌شوم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین