در زدم وارد اتاق کنفرانس شدم احترام نظامی گذاشتم گفتم:
- ببخشید ارتشبد دیر رسیدم.
ارتشبد: اشکالی نداره.
رفتم بغل تیمسار که یه صندلی خالی بود آنجا نشستم و منتظر موندم تا ارتشبد راجب ماموریتی که قرار بود بریم حرف بزنه
ارتشبد: خوب من امروز شمارو اینجا جمع کردم که اطلاعات کافی برای ماموریتی که قراره برین به شما بدم این ماموریت توسط سرگرد آروشا رادفر و سروان جسیکا پارکر انجام میشه و بقیه شما باید از اینجا پشتیبانی شون کنین بقیه تون رو سرهنگ اسمیت فرماندهی میکنه میتونین برین.
همه بلند شدن منم خواستم پاشم برم که ارتشبد گفت: سروان پارکر و سرگرد رادفر شما بمونین!
با این حرف همه رفتن من و جسیکا موندیم.
منتظر موندیم تا ارتشبد حرفشرو بزنه اونم رفت پشت میز نشست از تو کشو میزش دوتا پوشه سبز در آورد چرخید طرف ما گفت:
ارتشبد: خوب سرهنگ این پوشه هارو بده به این دوتا این پوشه ها حاوی اطلاعات باند مافیای سیاه هست و اسم هویت شما برای رفتن به ایران.
با این حرف ارتشبد یک دفه سرم بلند کردم گفتم:
- ها؟ چی؟من ایران عمراً اصلًامن اگه می خواستم برم ایران این چند سال میرفتم حتماً دلیلی دارم که نمیرم.
تو این چند دقیقه ای که من داشتم حرف میزدم ارتشبد با کمال آرامش داشت منو نگاه میکرد.
وقتی حرفم تموم شد گفت:
ارتشبد: خوب حرفت تموم شد برو حاظر شو٬که امشب ساعت ده پرواز دارین به ایران.
خواستم سرش داد بزنم من ایران برو نیستم که جسیکا دستم رو گرفت کشید سمت در هر چقدر سعی کردم نتونستم دستم از تو دستش بیرون بکشم خلاصه بعد اون ماجرا تا خونه تو شک بودم وقتی هم رسیدیم خونه جسیکا لباس هام رو جمع کرد بعد رفت خونه خودش تا چمدونش رو ببنده یه نگاه به ساعت کردم شب شده بود حدود دو ساعت دیگه پرواز دارم اونم به کجا ایران اه خدا چند سال از ایران دور بودم تا خاطرات تلخ ام رو فراموش کنم هی خدا یعنی پدر مادرم تا حالا دنبال من گشتن اصلا به یه ورشون هست سیزده سا...
با صدای زنگ در بلند شدم آیفون زدم میدونستم جسیما است پس درهم باز گذاشتم رفتم اتاقم یه تیپ سیاه سفید اسپرت زدم با کفش های شیک کتونی مثلاً دارم میرم مأموریت یه شال سیاه هم گذاشتم تو کیف دستیم تا وقتی به ایران رسیدم سر کنم چمدونم برداشتم رفتم پایین دیدم جسی جلو در منتظر منه تا جلوش رسیدم یه سوت کشید گفت:
جسیکا: واو... داریم میریم ماموریت نه عروسی عزیزم!
منم با دست یک برو بابایی براش فرستادم چمدون رو پشت ماشین گذاشتم سوار شدم جسی هم جلو سوار شد یه آهنگ به قول خودش توپ گذاشت و پیش به سوی ایران...