- Feb
- 3,090
- 12,364
- مدالها
- 4
نام: آرانیا
قالب: غزل
ژانر: اجتماعی
نویسنده: عسل
مقدمه:
« در کِشتی سرزمین»
در دلِ خاکِ تو همیشه درد است،
هر گامی که به جلو میروی، برد است.
ای سرزمینِ دیرینه، در کوهها،
دستهای تو هنوز از خون سرد است.
بر لبِ دریا، سرودِ قاصدکها،
به گوشِ باد میگویند: "هر چه کرد است."
در کوچههای تو، هر سنگ قصهایست،
که از طوفانها و دردها، از خرد است.
آسمانِ تو در هر باران گریان است،
چشمهایت هر شب به امید مرد است.
اما در دلِ شبهای بیصدا،
روزی دوباره، آفتابِ تو بلند است.
در خاکِ تو گلی است که زخمها دارد،
اما همیشه بر دوشِ امید، مسـ*ـت است.
ای سرزمینِ من، ای خاکِ همیشهگرم،
زخمهای تو هرگز از یاد ما فرد است.
قالب: غزل
ژانر: اجتماعی
نویسنده: عسل
مقدمه:
« در کِشتی سرزمین»
در دلِ خاکِ تو همیشه درد است،
هر گامی که به جلو میروی، برد است.
ای سرزمینِ دیرینه، در کوهها،
دستهای تو هنوز از خون سرد است.
بر لبِ دریا، سرودِ قاصدکها،
به گوشِ باد میگویند: "هر چه کرد است."
در کوچههای تو، هر سنگ قصهایست،
که از طوفانها و دردها، از خرد است.
آسمانِ تو در هر باران گریان است،
چشمهایت هر شب به امید مرد است.
اما در دلِ شبهای بیصدا،
روزی دوباره، آفتابِ تو بلند است.
در خاکِ تو گلی است که زخمها دارد،
اما همیشه بر دوشِ امید، مسـ*ـت است.
ای سرزمینِ من، ای خاکِ همیشهگرم،
زخمهای تو هرگز از یاد ما فرد است.
آخرین ویرایش: