جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

اشعار درحال تایپ {آرانیا} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار و دکلمه کاربران توسط ASAL. با نام {آرانیا} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 452 بازدید, 27 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار و دکلمه کاربران
نام موضوع {آرانیا} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎
نویسنده موضوع ASAL.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ASAL.
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
نام: آرانیا
قالب: غزل
ژانر: اجتماعی
نویسنده: عسل
مقدمه:
« در کِشتی سرزمین»

در دلِ خاکِ تو همیشه درد است،
هر گامی که به جلو می‌روی، برد است.

ای سرزمینِ دیرینه، در کوه‌ها،
دست‌های تو هنوز از خون سرد است.

بر لبِ دریا، سرودِ قاصدک‌ها،
به گوشِ باد می‌گویند: "هر چه کرد است."

در کوچه‌های تو، هر سنگ قصه‌ایست،
که از طوفان‌ها و دردها، از خرد است.

آسمانِ تو در هر باران گریان است،
چشم‌هایت هر شب به امید مرد است.

اما در دلِ شب‌های بی‌صدا،
روزی دوباره، آفتابِ تو بلند است.

در خاکِ تو گلی است که زخم‌ها دارد،
اما همیشه بر دوشِ امید، مسـ*ـت است.

ای سرزمینِ من، ای خاکِ همیشه‌گرم،
زخم‌های تو هرگز از یاد ما فرد است.
 
آخرین ویرایش:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
12,995
مدال‌ها
17
1000087917.jpg

با سلام.
شاعر عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن
آثار خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ اشعار قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید:
[قوانین اشعار در حال تایپ]

پس از گذشت ده پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[درخواست نقد اشعار]

پس از ارسال پانزده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد اشعار]

پس از گذشت پانزده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:
‌[تاپیک درخواست تگ]

در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید و یا سوالی دارید در این تاپیک اعلام کنید:
[تاپیک پریش و پاسخ تالار شعر]

اگر اشعارتان به پایان رسید در این تاپیک اعلام کنید:
[اعلام پایان اشعار کاربران]

شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک بسته می‌شود.

●با آرزوی موفقیت شما
[ مدیریت تالار شعر]
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
وداد نیلگون

در رگ، شرارِ خون‌گلِ نیلوفری‌ست
در استخوانِ خاک، طنینِ آذری‌ست

خورشید، در تبعیدِ شب، رنگ می‌پزد
در برگِ آخرین، تنِ یک ماجری‌ست

هر زخم، بومی از نفسِ ناگزیر شد
هر ناله، انعکاسِ غمی حنجری‌ست

برقِ بنفشه در نمِ باران شکفت
یعنی سکوت، گریه‌ی چشمِ بری‌ست

آرانیا! تو را چه کسی باخت در غبار؟
این خشت‌های غم، به کدامین‌ذری‌ست؟

خورشید را به چاه فرستادگان هنوز
چون واژه‌ای به تیغ، درونِ اختری‌ست
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«خاک‌نوشته بر تنِ نیلگون»

بر دامنِ تو طغیانِ آتش، شکوفه داد
باران، به شاخه‌های تو از خاک، آب داد

در خطبه‌های خامِ شبانگاهِ سوخته
کابوس، کوچه‌گردِ صدای تو خواب داد

زخمت، حدیثِ سرخِ شهیدان بی‌صداست
این بسترِ کبود، به خونِ تو تاب داد

گلبرگِ سنگ‌خیزِ تو در باد، پرپر است
افسانه‌ات، به نیزه‌ی تاریخ، قاب داد

ای سرزمینِ آینه‌پوشانِ سربه‌دار!
هر استخوانِ تُنک به جهان، انقلاب داد

لبخند را به مرزِ تو تبعید می‌کنند
چشمانِ سوگوار، به شب فتح، قاب داد
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«من، زنی در لباس خاک»

من، زخم‌نامه‌ای‌ام از اسب‌های سرد
از من، عبور کرده‌ست تبر با گلوی مرد

شیهه‌م هنوز در نفس باد می‌چکد
در هر شقایق‌ام نفس خنجران چه گرد!

خشتِ لبم ترک زد و سقفِ جهان شکست
در من دوید داغِ هزاران طلوعِ زرد

زیر عبای شب، تنم آتش گرفت و بعد
آتش به جا گذاشت به گیسویم آیه‌گرد

کودک‌صدا! کجاست لبان تو؟ کو نفس؟
پستانِ خشکِ خاک، تهی مانده‌ست از نبرد

با هر شهید، نام مرا نیز دفن کرد
تا من شوم سکوت، تو باشی صدای فرد
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«خاک‌برگشته»

از من چه مانده؟ حنجره‌ای پُر ز دوده‌ها
آیینه‌ای شکسته، و خاکِ نبودها

در من وزیده بادِ تبعید و هیچ‌ک.س
نفهمیده‌ست ریشه‌ی من را درودها

بر گردنم غبارِ زبان‌های ناشناس
در گوش من طنینِ سُکوتِ سرودها

با هر نَفَس، به نقشه‌ی دنیا لگد زدم
تا برنگردد از تو مرا آشنودها

خاکم اگرچه دور، ولی در تنم هنوز
می‌روید از گلوی تو آواز رودها

ای سرزمینی از تب خورشید و خونِ شب
بازم مکن به خوابِ فراموش، دودها
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«درختی در دل خاک»

در دلِ خاکِ سرد، همچو جغدی گم‌شده‌ام،
ریشه‌هایم در خوابِ خالی می‌خوانند غم

نامِ تو در شب‌های زخم‌خورده به یادم است،
در زیرِ دندانِ خاک، بر زبان می‌چکد نم

شاخه‌ها در سکوت، در زمهریرِ غم‌بارند،
دست‌های بی‌صدا، در دلِ باد می‌سوزند، دردم

از ابرِ دورِ وطن، نمی‌رسد هیچ آبی،
جز خاکِ سردِ دور، که بر دل می‌سوزد دم به دم

درختِ خشکِ من، نامِ تو را گم کرده‌ام،
اما هنوز، در زیرِ خاک، در انتظارِ تو دردم
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
"من تیر بودم"

من تیر بودم، افتاده بر شانه‌های باد
سربازِ بی‌سپاهِ وطن، بی‌کمان، بی‌داد

آرش مرا نوشت، نه از چوبِ خشک و خُرد
از ریشه‌های زخمیِ خاکِ بلندزاد

رفتم، نه آن‌چنان‌که به میدان روند تیر
رفتم، به وسعتی که نیاید به بندِ باد

هر پرِ من ز طوفانِ تاریخ، سرخ‌تر
هر بندِ من ز خشمِ وطن، شعله‌ور نهاد

مرز از تبارِ من شد و من از نگاهِ کوه
پایان نداشتم—وطنم را دوباره زاد

بادم هنوز می‌چرخد از کوه تا کویر
آرش، تو زنده‌ای، به منِ تیرِ سرنهاد
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«شکوهِ جاری»

روشن زِ رعد و باران، وطن به جان من است
شوقِ طلوع و طوفان، غزل‌فشان من است

در ریشه‌های کهنم، خونِ کوه و دشت ریخت
یادِ نبرد و ایمان، هنوز جان من است

من رودِ رقص‌پوشم، که از غبار جنگ
مژگان زده‌ست بر خاک، چشم‌مان من است

از خستگی نگویم، که موج موجِ من است
هر قطره‌ام، پریشان، ولی نشان من است

با هر نسیم پیچید، نامِ خاکِ من است
رگ‌برگِ هر ترانه، زِ استخوانِ من است
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«مادرم وطن بود»

در پینه‌های دستان، صدای دشت بود
مویش پر از شقایق، نگاهش آتش بود

از چایخانه می‌رفت، تا به مرزها
پیشانی‌اش، پر از سطرهای خواهش بود

بر سی*ن*ه‌اش نشسته‌ست غبارِ جنگ‌ها
در اشکِ او، نمک بود و آه، مائده‌وش بود

در قابِ عکسِ پسر، نشسته بود وطن
لبخندِ سردِ او، آخرین نوازش بود

من بچه‌ی هموطن بودم آن زمان
اکنون، خودم «وطن» و دلش، فراموش بود
 
بالا پایین