جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار فریدون مشیری

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام اشعار فریدون مشیری ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,790 بازدید, 145 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار فریدون مشیری
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ز بشر گذشته بودم به خدا رسیده بودم
تو اگر نبسته بودی سر ره گذار ما را

تو درین سیاه شب‌ها به فروغ باده مانی
که به مهر می‌نوازی دل بیقرار ما را
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای تو با روح من از روز ازل یارترین
كودك شعر مرا مهر تو غمخوارترین

گر یكی هست سزاوار پرستش به خدا
تو سزاوارترینی تو سزاوارترین

عطرنام تو كه در پرده جان پیچیده ست
سی*ن*ه را ساخته از یاد تو سرشارترین

ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر
بی تماشای تو روز و شب من تارترین

در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند
من به سرپنجه مهر تو گرفتارترین

می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
گر بود چون دل من رازنگهدارترین
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
آوای تو می‌آردم از شوق به پرواز
شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

امواج نوای تو به من می‌رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
عشق هر جا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است

گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است

تا بینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت بر آر

هر چه می‌خواهی به دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت‌تر

عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می‌زند در ما و من

عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار

عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می‌دهد زیبا بود...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
‌خیز و آغوش در آغوش لطیفش بگشای
روح هستی‌ست که جان‌بخش وزیده‌ست بهار

چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خواب‌هایی شکرین بهر تو دیده‌ست بهار...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
من نیز، هر صبح
اینجا کنار پنجره پر بسته
دلتنگ،شعری سرودی می‌سرایم
با حسرت ِ پرواز ِ آن مرغ خوش‌آهنگ
‌‌او می سراید تا فضای صبحدم را
هر لحظه رنگین‌تر کند با هر ترانه
من می سرایم تا نمیرم؛ تا بمانم
بر ما چنین رفته‌ست فرمان زمانه...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بیمی به دل ز مرگ ندارم که زندگی
جز زهر غم نریخت شرابی به جام من

گر به من تنگنای ملال آور حیات
آسوده یک نفس زده باشم حرام من

تا دل به زندگی
نسپارم به صد فریب
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
چه
خوش
لحظه‌هایی
كه دزدانه از هم
نگاهی ربوديم و رازی نهفتيم
چه
خوش
لحظه‌هایی
كه می‌خواهمت را
به شرم و خموشی نگفتيم و
گفتيم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان
عمري است در هواي تو از آشيان جداست

دلتنگم آن چنان كه اگر ببينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت

" شايد كه جاودانه بماني كنار من "
 
بالا پایین