جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار ملک الشعرای بهار

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Mr. Sarmast با نام اشعار ملک الشعرای بهار ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,359 بازدید, 77 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار ملک الشعرای بهار
نویسنده موضوع Mr. Sarmast
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 15
بازدیدها NaN
اولین پسند نوشته 0
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
روزی که دلی را به نگاهی بنوازند
از عمر حساب است همان روز و دگر هیچ
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر کنی
کی ز نظر نهان کنم، اشک به ره چکیده را؟
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
دعوی چه کنی؟ داعیه‌ داران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید: « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»

داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو
کز باغ جهان لاله‌ عذاران همه رفتند

******
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
گرم دو بوسه دهی جان دهم به شکرانه
کرم ز خاطر اهل کرم نخواهد شد

تو پاک باش و برون آی بی‌حجاب و مترس
کسی به صید غزال حرم نخواهد شد
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌ رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می‌ رسد

شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می‌ رسد

صبر کن گر سوختی ای دل! ز آزار رقیب
کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم می‌ رسد

گر گنه کردم، عطا از شاه خوبان دور نیست
روزی آخر مژدهٔ عفو گناهم می‌ رسد
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
شمعیم و دلی مشعله‌ افروز و دگر هیچ
شب تا به سحر گریهٔ جانسوز و دگر هیچ

افسانه بود معنی دیدار، که دادند
در پرده یکی وعدهٔ مرموز و دگر هیچ
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
آخر از جور تو عالم را خبر خواهیم کرد
خلق را از طره‌ ات آشفته‌ تر خواهیم کرد

اول از عشق جهانسوزت مدد خواهیم خواست
پس جهانی را ز شوقت پر شرر خواهیم کرد
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
یا رب! دلم شکست در این شهر
حال دل شکسته تو دانی

من نیستم فراخور این جای
کاین جای دزدی است و عوانی

دزدند، دزد منعم و درویش
پست‌ اند، پست عالی و دانی
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

فصل گل می گذرد هم‌ نفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
این قوم کودک‌ اند و نخواهند جز قریب
کودک فریب خواهد و رقاص دایره

کورند نیم و نیم دگر نیز ننگرند
جز در تصورات و خیالات منکره
 
بالا پایین