جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار افشین یدالهی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ترنم مبینا با نام افشین یدالهی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 954 بازدید, 51 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع افشین یدالهی
نویسنده موضوع ترنم مبینا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
دنبال کی می گردی
عشق تو روبروته
هر چی دلت خواست بگو
چه موقع سکوته؟!

این روزا فرصت کمه
پیش اومد از دست نده
وقتش اگه بگذره
واسه دو تامون بده

چیزی نگفتی اما
یک چیزایی فهمیدم
با یه سوال شروع کن
جوابت رو من میدم

دارم میام پا به پات
این پا و اون پا نکن
تکلیف تو معلومه
امروز و فردا نکن

شانس در هر خونه رو
فقط یه بار می زنه
ببین حالام اومده و
وایساده جار می زنه

در رو اگه واکنی
خودش میاد تو خونه
خوب تا کنی قول میدم
کاری کنم بمونه

دنبال کی می گردی
عشق تو روبروته
هر چی دلت خواست بگو
چه موقع سکوته؟!

این روزا فرصت کمه
پیش اومد از دست نده
وقتش اگه بگذره
واسه دو تامون بده

چیزی نگفتی اما
یک چیزایی فهمیدم
با یه سوال شروع کن
جوابت رو من میدم

دارم میام پا به پات
این پا و اون پا نکن
تکلیف تو معلومه
امروز و فردا نکن

دل تو دلم نیست به خاطر تو
دل تو دلت نیست به خاطر من
از چی می ترسی هواتو دارم
به من نگا کن حرفتو بزن
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود مسـ*ـت می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست میرود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود

هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شست می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
خ که میشه با هر شب چشم تو
صد تا آسمون رنگ رویا کرد

صد تا آسمون رنگ رویاها رو می شه
با یه اشکت غرق دریا کرد

غرق دریای عشق تو شد
دلی که تشنه مثل کویره

تشنه ی کویر
بوی دریا رو با یاد تو می گیره

اسب باد رو زین کن
حالا که دل من و تو پر تب کوچه

اسب نازنینم تو این شهر شلوغ گم شدم ته کوچه

عاشق تو که باشم
زندگی چه ساده است
تو غروب بیابون
آسمون ته جاده است

قصّه ی سفر
رفتن و رفتن
با پای پیاده است

اسب باد ر و زین کن
حالا که دل من و تو پر تب کوچه

اسب نازنینم تو این شهر شلوغ گم شدم ته کوچه

عاشق تو که باشم
زندگی چه ساده است
تو غروب بیابون
آسمون ته جاده است

قصّه ی سفر
رفتن و رفتن
با پای پیاده است
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
این فقط یه نیمکت از شهرمونه
نیمکتای دیگه خیلی بهتره!
خوبه ما دروغ نمی گیم،اگه نه...
دلمون آبرومونو می بره!

زندگی ساده تر از اونه که ما
بتونیم رو قلبمون پا بذاریم!
با دروغ تا آخر دنیا بریم...
همه ی آدمارو جا بذاریم!
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
جاری شد ساغر شب از رخ مهتاب
می پیچد بوی خزان بر دل بیتاب

شام من بی تو بی سحر مانده
داغ من بی تو بی شرر مانده

دلخسته از شب ، افتاده از پا
کی می رسد باز ، میلاد فردا

خاکستر عشق بر سی*ن*ه برجاست
ققنوسی از نور در سایه پیداست
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
خسته تر از صدای من گریه ی بی صدای تو
حیف که مانده پیش من خاطره ات بجای تو

رفتی و آشنای تو بی تو غریب ماند و بس
قلب شکسته اش ملی پاک و نجیب ماند وبس

طعنه به ماجرا بزن اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن دل به ستاره ها بزن

تکیه به شانه ام بده دل به ترانه ام بده
راوی آوارگی ام راه به خانه ام بده

یکسره فتح می شوم با تو اگر خطر کنم
سایه ی عشق میز شوم با تو اگر سفر کنم

شب شکن صد آینه با شب من چه می کنی
این همه نور دالری و صحبت سایه می کنی

وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن
با تو طلوع می کنم ولوله ای دوباره کن

با تو چه فرق می کند زنده و مرده بودنم
کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
مرز در عقل و جنون باریك است
كفر و ایمان چه به هم نزدیك است

عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مردم

گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی خون تا فردا

خون چرا در رگ من زنجیر است
زخم من تشنه تر از شمشیر است

مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
باده نوشیده شده پنهانی

عشق تو پشت جنون محو شده
هوشیاریست مگو سهو شده

من و رسوایی و این بار گناه
نو و تنهایی و آن چشم سیاه

از من تازه مسلمان بگذر بگذر
بگذر از سر پیمان بگذر بگذر

دین دیوانه به دین عشق تو شد
جاده ی شك به یقین عشق تو شد

مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
باده نوشیده شده پنهانی
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
تا دل ترانه خونه
دل من ترانه خونه
چرا بي تپش بمونه
دل لين ترانه خونه

وقتي آسمون قفس شد
باز هواي قصه پس شد
دم آخر سقوطم
يه ستاره هم نفس شد

ستاره با چشاي تو
شبونه آفتابي مي شه
با سايه ي تو کوچه مون
دوباره مهتابي مي شه

تا به رويا دل سپردم
تورو تا خاطره بردم
شبا رو دونه به دونه
تو چشاي تو شمردم

نذار اين خار تو باشه
غصه دنبال تو باشه
اگه گاهي نگروني
دل من مال تو باشه

ستاره با چشاي تو
شبونه آفتابي مي شه
با سايه ي تو کوچه مون
دوباره مهتابي مي شه

اگه بغضو بشه خنديد
ميشه پشت پرده رو ديد
مي شه دست غمو رو کرد
اگه عشقو بشه فهميد

ميشه ترديدو سفر کرد
عمرو با حادثه سر کرد
وقتي با يه عشق ساده
بشه خستگي رو در کرد

ستاره با چشاي تو
شبونه آفتابي مي شه
با سايه ي تو کوچه مون
دوباره مهتابي مي شه

تا دل ترانه خونه
دل من ترانه خونه
چرا بي تپش بمونه
دل لين ترانه خونه

وقتي آسمون قفس شد
باز هواي قصه پس شد
دم آخر سقوطم
يه ستاره هم نفس شد

ستاره با چشاي تو
شبونه آفتابي مي شه
با سايه ي تو کوچه مون
دوباره مهتابي مي شه
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
چه رسمی داری ای دوره زمونه
كه هر روزت یه جا عاشق كشونه

هزاران سال كه میجنگه آدم
نمی دونه گرفتار جنونه

زمونه آی زمونه آی زمونه

یكی با فرق زخمی توی محراب
یكی غرق به خون لب تشنه آب

یكی پاهاشو رو مین جا گذاشته
یكی پاشیده خونش روی مهتاب

نفسهای بهار و گاز خردل
رو خاك آسمون رگبار تاول

همیشه عاشق از جونش گذشته
كه عشق آسان نبوداز روز اول

هنوزم كار دنیا غیل و غاله
هنوزم صلح آدمها محاله

هنوز آدم نمیشناسه خدا رو
هنوزم قلب عاشق پایماله

زمونه آی زمونه آی زمونه

یكی با فرق زخمی توی محراب
یكی غرق به خون لب تشنه آب

یكی پاهاشو رو مین جا گذاشته
یكی پاشیده خونش روی مهتاب
 
موضوع نویسنده

ترنم مبینا

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,494
5,531
مدال‌ها
5
خسته ام از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری
خسته از خواب فراموشی زندگی با وهم بیداری

این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی

حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم
همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم

نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست
نه با دیدن نه با گفتن به قدر لحظه راهی نیست

من و تو گم شدیم انگار تو این دنیای وارونه
که دریاشم پر از حسرت همیشه فکر بارونه

سراغ عشقو می گیریم تو اشک گریه ی آخر
تو دریای ترک خرده میون موج خاکست
 
بالا پایین