جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار افشین یدالهی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ترنم مبینا با نام افشین یدالهی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 951 بازدید, 51 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع افشین یدالهی
نویسنده موضوع ترنم مبینا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
توحق نداری
عاشقِ کسی بمانی
که سال هاست
رفته
تو مالِ کسی نیستی
که نیست
توحق نداری اسمِ دردهای مزمنت را
عشق بگذاری

تو
می‌توانی مدیونِ زخم‌هایت باشی
اما محتاجِ آنکه زخمیَت کرده
نه!

دست بردار
از این افسانه‌های بی‌ سر و ته
که به نامِ عشق فرصتِ عشق را
از تو می‌گیرد

آنکه. تو را
زخمیِ خود می‌خواهدآدمِ تو نیست
آدم نیست وتوسال هاست
حوای بی‌آدمی حواست نیست...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
تمامِ تو
امشب
با من نیست
و من
تمامِ تو را
می خواهم
تمام که نباشی
تمام می شوم

خودت
من را
به مرزِ جنون رساندی
پس بفهم
که دیگر
هیچ چیز را نمی فهمم
جز
تمامِ تو
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
آغاز و
ختم ماجرا
لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من
در مردمکهای تو بود
من عاشق چشمت
شدم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
خسته‌تر از صدای من ، گریه‌ی بی‌صدای تو
حیف که مانده پیش من ، خاطره‌ات به جای تو

رفتی و آشنای تو ، بی‌تو غریب ماند و بس
قلب شکسته‌اش ولی پاک و نجیب ماند و بس

طعنه به ماجرا بزن ، اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن ، دل به ستاره‌ها بزن

یک‌سره فتح می‌شوم ، با تو اگر خطر کنم
سایه‌ی عشق می‌شوم ، با تو اگر سفر کنم

شب‌شکن صد آینه با شب من چه می‌کنی ؟
این همه نور داری و صحبت سایه می‌کنی

وقت غروبِ آرزو ، بهت مرا نظاره کن
با تو طلوع می‌کنم ولوله‌ای دوباره کن

با تو چه فرق می‌کند زنده و مرده بودنم
کاش خجل نباشم از زخمِ نخورده بودنم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
من عشق را گم کرده‌ام در ازدحام زندگی
تو قلب خود را کشته‌ای گاهی به‌نام زندگی

در حس خود آواره‌ و با حال خود بیگانه‌ایم
ما ظاهراً آبادهایی باطناً ویرانه‌ایم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
چه کرده‌ای
که از پشت فرسنگ‌ها و سال‌ها فاصله
بی‌آنکه ببینمت
بی‌آنکه لمست کنم
بی‌آنکه هرگز بوسیده باشمت
ازآنِ تو شدم...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
از تو بعید نیست جهان عاشقت شود
شیطان رانده، سجده کنان عاشقت شود

از تو بعید نیست میان دو خنده ات
تاریخ گنگی از خفقان، عاشقت شود

توران به خاک خاطره هایت بیافتد و
آرش، بدون تیر و کمان، عاشقت شود

چشمان تو، که رنگ پشیمانی خداست
درآینه، بدون گمان، عاشقت شود

از تو بعید نیست ،قیامت کنی و بعد
خاکستر جهنمیان عاشقت شود

وقتی نوازش تو شبیخون زندگیست
هر قلب مات بی ضربان، عاشقت شود

از من بعید بود ولی عاشقت شدم...
از تو بعید نیست جهان عاشقت شود
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
خسته‌تر از صدای من ، گریه‌ی بی‌صدای تو
حیف که مانده پیش من ، خاطره‌ات به جای تو

رفتی و آشنای تو ، بی‌تو غریب ماند و بس
قلب شکسته‌اش ولی پاک و نجیب ماند و بس

طعنه به ماجرا بزن ، اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن ، دل به ستاره‌ها بزن

یک‌سره فتح می‌شوم ، با تو اگر خطر کنم
سایه‌ی عشق می‌شوم ، با تو اگر سفر کنم

شب‌شکن صد آینه با شب من چه می‌کنی ؟
این همه نور داری و صحبت سایه می‌کنی

وقت غروبِ آرزو ، بهت مرا نظاره کن
با تو طلوع می‌کنم ولوله‌ای دوباره کن

با تو چه فرق می‌کند زنده و مرده بودنم
کاش خجل نباشم از زخمِ نخورده بودنم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
من عشق را گم کرده‌ام در ازدحام زندگی
تو قلب خود را کشته‌ای گاهی به‌نام زندگی

در حس خود آواره‌ و با حال خود بیگانه‌ایم
ما ظاهراً آبادهایی باطناً ویرانه‌ایم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مسـ*ـت می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود

اول اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود

هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شصت می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود
 
بالا پایین