جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوع ضرب المثل

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا با موضوع ضرب المثل ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,339 بازدید, 229 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوع ضرب المثل
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

مناسب پایه هفتم

بار کج به منزل نمی رسد یعنی نمی توان با استفاده از کارهای اشتباه به یک هدف خوب رسید زیرا اشتباهات باعث می شوند کار وضعیت بدتری پیدا کند و نه تنها به هدف نخواهیم رسید بلکه دچار مشکلات بیش تری هم خواهیم شد.

باید برای به دست آوردن و رسیدن به هر هدفی کارها را به درستی انجام دهیم و از رفتارهای ناپسند و نادرست خود داری کنیم زیر این کارها ما را بیش تر از هدفمان دور می کند.


این ضرب المثل نشان می دهد هدفی که با استفاده از کارهای ناپسند و دوز و کلک به دست بیاید ماندگار نیست و به زودی از دست خواهد رفت و همچنین مردم را تشویق می کند تا همیشه کارهای خوب و درست در زندگی انجام دهند.

خداوند متعال همیشه نظاره گر اعمال ماست و وعده داده است که همه ی ما نتیجه ی اعمال خوب و بد خود را خواهیم دید پس نتیجه ی انتخاب راه درست خوبی خواهد بود و نتیجه ی انتخاب راه اشتباه هم زیان دیدن خود شخص است.

برای مثال هیچ ک.س نمی تواند با دزدی کردن پول دار شود و پول دار بماند، شاید بعضی از افراد را ببینیم که با استفاده از راه های خلاف پول دار شده اند اما باید بدانیم که آن ها حتما نتیجه ی کارهایشان را خواهند دید و روزی متوجه اشتباه خودشان خواهند شد زیرا سرگذشت گذشتگان نشان داده هیچ رفتاری بدون نتیجه نیست و محال است که رفتار انسان ها بدون پاداش و جزا باشد.

مقصدی برای بار کج وجود ندارد زیرا این کار از همان ابتدا اشتباه است پس باید همواره بکوشیم تا بهترین و درست ترین کارها را انجام دهیم و دیگران را هم تشویق کنیم تا از انتخاب کارهای اشتباه بپرهیزنید زیرا ما در قبال دیگران هم مسئول هستیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

مناسب پایه یازدهم

داستان های زیای درباره ی ضرب المثل بار کج به مقصد نمی رسد وجود دارد و همه ی این داستان ها در پایان یک نتیجه دارند و آن هم راستی و درستی در کارهاست.

در واقع این ضرب المثل ریشه در داستان مرد جوانی دارد که پدر درستکاری داشت اما خودش فرد فریب کاری بود و به شیوه های مختلف از مردم پول قرض می گرفت و به آن ها قول می داد این پول را پس بدهد اما قصد پس دادن آن ها را نداشت.


مردم به خاطر درستکاری پدر مرد جوان به او اعتماد کرده و پول قرض می دادند و پدر نیز همیشه پسرش را نصیحت می کرد اما متاسفانه مرد جوان گوش شنوایی برای حرف های پدر نداشت، تا این که بالاخره یک روز دزدی سراغ او آمد و پول هایش را دزدید و او که فریاد می زد پول هایم کو رسوا شد و همه فهمیدند که او فردی متقلب بوده و قصد فریب همه را داشته است.

این ضرب المثل به ما یاد آوری می کند که نتیجه ی بیراهه رفتن، نابودی خودمان است و اگر انسانی دزد باشد و قصد داشته باشد با پولی که متعلق به خودش نیست کار کند در نهایت کسی هم پیدا خواهد شد که از آن فرد دزدی کند.

ضرب المثل بار کج به مقصد نمی رسد مرا یاد ضرب المثل دیگری انداخت که باز هم معنی مشابهی دارد: “خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج”

درستکاری همیشه بهترین کار است حتی اگر بعضی مواقع کار سختی باشد و بار کج به منزل نخواهد رسید همان طور که اگر معماری خشت اول دیواری را کج گذاشته باشد هر چقدر هم در کارش پیشرفت کند باز هم بنای خوبی نخواهد داشت و در پایان باعث فرو ریختن دیوار و یا حتی کل بنا می شود.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

دیگ به دیگ می گه روت سیاه​

بعضی از آدم ها خودشان عیبی دارند، اما به خاطر همان عیب، دیگران را سرزنش می کنند.​

مثلا، خودشان خیلی پر حرف هستند، اما به بقیه هم ایراد می گیرد که چرا آن ها پر حرفی می کنند. یا مثلا خودشان خیلی تنبل هستند. اما همیشه به دوست یا همکارشان می گویند که فلانی تو چرا این قدر تنبل هستنی.

هر کسی خوب است اول به فکر عیب های خودش باشد. اگر خودش پرحرف و پرخور است خوب است اول عیب های خودش را کنار بگذارد.

یا اگر خودش مسواک نمی زند و دهانش بو می دهد بهتر است اول خودش مسواک بزند و بعد دیگران را نصیحت کند که مسواک بزنند.

کار این جور آدم ها مثل آن است که یک دیگ سیاه به دیگ سیاه دیگر می گوید که تو چرا آن قدر سیاه و کثیف هستی؟

در قدیم که برای پختن غذا زیر دیگ ها هیزم می گذاشتند دود و آتش، دیگ ها را خیلی سیاه می کرد. آیا خنده دار نیست که یک دیگ سیاه و دودی، دیگ دیگر را مسخره کندکه تو چرا این قدر کثیفی؟

آن چه گفتم توضیح این ضرب المثل است که می گوید: دیگ به دیگ می گوید رویت سیاه. یعنی کسی عیبی دارد ولی به خاطر همان عیب دیگران را مسخره می کند.

معنی ضرب المثل دیگ به دیگ میگه روت سیاه​

۱- یعنی کسی که خودش دارای عیب و زشتی است، آن عیب را در دیگران می بیند و جار میزند و غافل از عیوب خویش است.

۲- به دلیل اینکه دیگ، سیاه است این ضرب المثل را از زبان دیگ گفته اند تا مفهوم آن بهتر متوجه شود.

۳- منظور از دیگِ رو سیاه، فرد عیب جویی است که چشمانش را به عیوب خود بسته است و دائم به دیگران عیب می گذارد.

۴- به کسی می گویند که عیب دیگری را که مشابهه عیب خود است بازگو می کند تا عیب خودش را کتمان کند.


۵- این مَثل را خطاب به افراد مسخره کننده ی عیبجو به کار می برند.

ضرب المثل دیگ به دیگ میگه به انگلیسی​

The pot calling the pot black

” The pot calling the pot ”
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

ضرب المثل کبوتر با کبوتر باز با باز​

در روزگاران قدیم ، پرنده فروشی بود که سر راه پرنده های بیچاره دام پهن می کرد تا آنها را شکار کند . او پرنده هایی را که شکار می کرد ، در قفس می انداخت و به مردم می فروخت . دکان پرنده فروش پر بود از گنجشک و قمری و بلبل و قناری و طوطی و کبوتر و سار

مشتری های پرنده فروش ، آدم های جور واجوری بودند . مثلاً یکی می آمد بلبل می خرید تا از شنیدن آواز قشنگش لذت ببرد . یکی کبوتر می خرید تا کبوتر بازی کند یا سرش را ببرد و آبگوشت کبوتر بخورد . یکی دنبال طوطی می آمد تا پرنده ای سخنگو بخرد . یک روز پرنده فروش سراغ دام رفت تا ببیند چه پرنده ای در دام او گرفتار شده ، دید به جز چند گنجشک ، یک کلاغ هم اسیر شده است .

با خود گفت : ” هیچ ک.س به فکر خرید کلاغ نیست . بهتر است کلاغ را آزاد کنم برود پی کارش . نه خوش صداست و نه گوشت خوشمزه ای دارد “. او دست خود را در تور برد تا کلاغ را بیرون بیاورد . کلاغ که از او می ترسید ، محکم به دست پرنده فروش نوک زد . پرنده فروش ناله اش بلند شد و به کلاغ گفت : ” دست مرا نوک می زنی؟ می خواستم آزادت کنم . اما باید توی قفس بیندازمت تا دیگر از این کارها نکنی .”
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

پرنده فروش در ضرب المثل کبوتر با کبوتر باز با باز​

پرنده فروش ، کلاغ را همراه با گنجشکهایی که شکار کرده بود ، برد و توی قفس انداخت . کلاغ تا به پرنده های دیگر رسید ، خوشحال شد و گفت : ” دوستان ، بهتر است برای فرار از این قفس فکری کنیم . بیایید عقل هایمان را روی هم بریزیم و ببینیم چه کاری از دستمان ساخته است .”

گنجشکها جیک جیک کنان گفتند : ” راست می گویی . باید برای نجات از دست پرنده فروش به فکر چاره ای باشیم . ” طوطی که خود را زیباترین و بهترین پرنده جهان می دانست ، از اینکه کلاغی تازه وارد ، به فکر نجات پرنده ها افتاده و توانسته گنجشکها را با خود ، هم عقیده کند ، ناراحت شد و گفت : ” این حرفها به کلاغ سیاهی مثل تو نیامده ، ساکت باش و به سرنوشتی که در پیش داری تن بده . ”

کلاغ نگاهی به طوطی انداخت و گفت : ” چه خودخواه ! اگر توی آسمان خدا و جنگل بی انتها ، آزاد می پریدی چکار می کردی ؟ آن وقت حتما ً می گفتی که من خدای پرندگانم . ببینید چه طوری

صدایش را نازک می کند و ادای آدمها را در می آورد . آخر بیچاره ، این آدمها برای ما پرنده ها مگر چیزی جز دام و قفس و کشتن دارند که تو این قدر به تقلید صدای آنها افتخار می کنی ؟ ”
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

سخنان طوطی در داستان کبوتر با کبوتر باز با باز​

طوطی گفت : ” بسه دیگه حرف نزن که قار قار گوش خراشت ، اعصابم را به هم ریخت . تو هم اگر می توانی صدای آدمها را تقلید کن . ” کلاغ گفت : ” برای چه تقلید کنم ؟ که مثل تو برایم قفس بسازند و مثل دلقکها برای آدمها ادا دربیاورم ؟ همان بهتر که آدمها قار قار مرا دوست نداشته باشند و مرا توی قفس نیندازند .” طوطی گفت : ” به چه بدبختی ای گرفتار شده ایم ! بق بقوی کبوترها و جیک جیک گنجشکها کم بود ، گرفتار قار قار کلاغ هم شدیم . ”

گنجشک ها همه با هم گفتند : ” جیک جیک ما خیلی خوب است . دوست نداری گوش هایت را ببند . ” کبوترها هم گفتند : ” بق بقوی ما هرچه باشد ، برای خودمان خوب است و دوستش داریم .” کلاغ که ساکت شده بود ، فکری کرد و گفت : ” بله ، گنجشکها صدای خودشان را دوست دارند ، کبوترها بق بقوی خودشان را و ما کلاغها هم صدای قار قار خودمان را / کبوتر با کبوتر ، باز با باز … کند هم جنس با هم جنس پرواز . خود آدمها برای ما پرنده ها کم غم و غصه درست می کردند ، حالا تقلید صدایشان به وسیله طوطی هم آزارمان می دهد . طوطی جان ، تو که از صدای انسانها خوشت می آید ، همین جا بمان تا همیشه در قفس آدمها باشی . من هم می دانم چه کنم . ”

کلاغ آن قدر قار قار کرد که اعصاب صاحب پرنده فروشی را به هم ریخت . از شنیدن صدای قار قار او ، کلاغهای دیگر هم در اطراف دکان جمع شدند و همه با هم مشغول قار قار شدند . پرنده فروش که از کرده اش پشیمان شده بود ، در ِ قفس را باز کرد تا کلاغ را آزاد کند . تعداد دیگری از پرنده ها هم از فرصت استفاده کردند و به آسمان پر کشیدند . اما طوطی ماند . او در قفس ماند تا صدای آدم ها را تقلید کند .

از آن به بعد وقتی بخواهند بگویند آدم باید با افراد مثل خودش آمد و رفت و نشست و برخاست داشته باشد ، به مثل ” کبوتر با کبوتر ، باز با باز ” اشاره می کنند .
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
بالا پایین