جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوع ضرب المثل

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا با موضوع ضرب المثل ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,345 بازدید, 229 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوع ضرب المثل
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
این ضرب‌المثل را معمولا در برابر کسانی به کار می‌برند که به آینده فکر نمی‌کنند، زمانی که دیگران به آن‌ها عواقب احتمالی کاری را گوشزد می‌کنند آن‌ها توجهی به این حرف‌ها ندارند و کار خودشان را انجام می‌دهند.

اما باید دید که در پس این ضرب‌المثل چه داستان و قصه‌ای قرار دارد؟

ماجرا از این قرار بود که ...

فصل بهار بود و مورچه‌ای کوچک در تلاش برای جمع‌کردن آذوقه و خوراک روزهای سرد زمستان.

در همان حال گنجشکی هم در پرواز و آوازخوانی و از شاخه‌ای بر شاخه‌ای دیگر پریدن بود. در همان احوال چشمش به مورچه می‌افتد که با زحمت فراوان می‌خواست دانه‌ای را به لانه خود در همان نزدیکی ببرد. خستگی را در چشمان و احوال مورچه دید و گفت: برای چه انقدر کار می‌کنی؟ فصل بهار، فصل شادابی و طراوت، بیا باهم بازی کنیم و از این هوای خوب بهاری لذت ببریم.

مورچه اما در جواب گفت: هوا همیشه خوب نمی‌ماند و باید برای روزهای سرد هم فکری کرد. من از همین الان آذوقه و خوراک مورد نیاز روزهای زمستان را جمع می‌کنم، تا در آن روزها خیالم راحت باشد.

گنجشک خنده‌ای از روی تمسخر زد و رفت.

روزها گذشت تا ایام زمستان آمد. زمستانی سرد. برف همه جا را پوشانده بود و گنجشک توان پرواز و حرکت و پیداکردن غذا را نداشت. در همان حال چشمش به مورچه و لانه‌اش افتاد و با خود گفت که حتما او الان در راحتی و آسایش به زندگی‌اش ادامه می‌دهد.

رفت به سراغ مورچه و به او گفت مقداری غذا برایش بیاورد، مورچه هم به او یادآوری کرد که آن زمان که از روی سرخوشی و شادمانی فصل بهار جیک جیک مستانه سر می‌دادی، به فکر این روزهای سرد زمستان نبودی؟!

اما با این حال دلش برای گنجشک سوخت. مقداری غذا به او داد و گنجشک رفت.

از همین رو این ضرب‌المثل را در مواقعی به کار می‌برند که فردی با وجود تذکر دیگران درباره نتایج بد کاری که انجام می‌دهد، بر سر حرف خود می‌ماند و توجهی به توصیه‌ها نمی‌کند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

از قاطر پرسیدند پدرت کیست؟ جواب داد، مادرم اسب است.​

هرگاه افرادی که علم و تخصص و کار درستی ندارند، برای جبران کمبودهایشان، خودشان را به انسان های خوشنام و صاحب عمل نسبت دهند، از این ضرب المثل استفاده میشه: «از قاطر پرسیدن بابات کی بود؟ گفت: مادرم اسب بود.»
این مثل داستانی دارد.
«ضرب‌ المثل» سخن کوتاه و مشهوری است که به مفهومی عبرت‌ آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره می‌ کند و جای توضیح بیشتر را می‌ گیرد. در برنامه «یک داستان، یک ضرب‌ المثل» به بررسی این قصه‌ های پندآموز می‌ پردازیم. از جمله هزاران ضرب‌ المثل فارسی و ایرانی می‌ توانیم به ضرب‌ المثل «از قاطر پرسیدن بابات کی بود؟ گفت: مادرم اسب بود.» اشاره کنیم. این مثل داستانی دارد.
روزی از روزها جوانی به خواستگاری دختری از خانواده ای ثروتمند رفت. پدر خانواده از پسر سوال هایی را پرسید؛ ولی هر چیزی که از او در مورد خودش می پرسید، پسر جواب سربالا می داد. به طور مثال از او پرسید که شغلت چیست؟ در جواب شنید که ما، جَد در جَد اهل کاسبی هستیم، پدربزرگم معماری معروف بود و... .
قضیه این افراد است.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
60c58a6f091df.jpg
5 انشا با موضوع چاه کن همیشه ته چاه است
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشا چاه کن همیشه ته چاه است پایه یازدهم​

چون کسی به دیگری بدی کند یا در مجلسی یک نفر از بدی‌هایی که با او شده صحبت کند مردم می‌گویند آنکه برای تو چاه می‌کند اول خودش در چاه می‌افتد.

در زمان حضرت محمد(ص) شخصی که دشمن این خانواده بود هر وقت که می‌دید مسلمانان پیشرفت می‌کنند و کفار به پیغمبر ایمان می‌آورند خیلی رنج می‌‌کشید. عاقبت نقشه کشید که پیغمبر را به خانه‌اش دعوت کند و به آن حضرت آسیب برساند.

به این منظور چاهی در خانه‌اش کند و آن را پر از خنجر و نیزه کرد آن وقت رفت نزد پیغمبر و گفت: “یا رسول‌الله اگر ممکن میشه یک شب به خانه من تشریف ‌فرما بشید”. حضرت قبول کرد، فرمود: “برو تدارک ببین ما زیاد هستیم”.
شب میهمانی که شد پیغمبر (ص) با حضرت علی (ع) و یاران دیگرش رفتند خانه آن شخص. آن شخص که روی چاه بالش و تشک انداخته بود بسیار تعارف کرد که پیغمبر روی آن بنشیند. پیغمبر بسم‌الله گفت و نشست.

آن شخص دید حضرت در چاه فرو نرفت خیلی ناراحت شد و تعجب کرد. بعد گفت حالا که حضرت در چاه فرو نرفت در خانه زهری دارم آن را در غذا می‌ریزم که پیغمبر و یارانش با هم بمیرند. زهر را در غذا ریخت آورد جلو میهمانان، اما پیغمبر فرمود: “صبر کنید” و دعایی خواند و فرمود: “بسم‌الله بگویید و مشغول شوید”

همه از آن غذا خوردند. موقعی که پذیرایی تمام شد پیغمبر و یارانش به راه افتادند که از خانه بیرون بروند. زن و شوهر با هم شمع برداشتند که پیغمبر را مشایعت کنند.

بچه‌های آن شخص که منتظر بودند میهمانان بروند بعد غذا بخورند، وقتی دیدند پدر و مادرشان با پیغمبر از خانه بیرون رفتند پریدند توی اتاق و شروع کردند به خوردن ته بشقاب‌ها.

پیغمبر که برای آنها دعا نخوانده بود همه‌شان مردند. وقتی که زن و شوهر از مشایعت پیغمبر و یارانش برگشتند دیدند بچه‌هاشان مرده‌اند. آن شخص ناراحت شد دوید سر چاه و به تشکی که بر سر چاه انداخته بود لگدی زد و گفت: “آن زهرها که پیغمبر را نکشتند، تو چرا فرو نرفتی؟”

ناگهان در چاه فرو رفت و تکه‌تکه شد.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشا درمورد چاه کن همیشه ته چاه است​

مقدمه: خیر و صلاح دیگران را خواستن یکی از صفات نیکوی انسان که در ذات و روح پاک او نهفته است اما بعضی از انسان ها این صفت را در زیر خروارها خاک دفن می کنند و به جای آن از صفات بد خود استفاده می کنند و ضرر آن تنها به خودشان باز می گردد.

تنه انشاء: از زمانی که چشم باز می کنیم و دنیای اطراف خود را بهتر می بینیم و می شناسیم درگیر عواطف و احساسات مختلفی می شویم که گاه بعضی از آن ها خوب است و بعضی از آن بد و ناپسند که انسان از میان یکی یا هر دوی آن را بر می گزیند و راه و روش زندگی خود را بر اساس آن پایه ریزی می کند.

اما از قدیم و گذشتگان ما ضرب المثل هایی پرمفهوم و پر معنا نسل به نسل چرخیده که پشت همه ی این ضرب المثل ها داستان ها و حکایت های پر معنایی نهفته ، این ضرب المثل ها برای عبرت آیندگان چرخیده تا که برای آن ها درس عبرتی باشد و از تجربه ی آن استفاده کنند.

بعضی از انسان هایی که راه غلط را انتخاب می کنند و به جای خیر و خوبی دیگران تنها فکر آن ها ضرر رساندن به دیگران است که چنین افرادی را در چاه مصیبت و مشکلات بیندازند آن ها هرچه تلاش می کنند که این چاه عمیق تر باشد و راه بیرون آمدن سخت تر باشد،

اما همیشه عواطف و احساسات ما آینه ی زندگی خود ما است. یعنی هر چیزی را که برای دیگران می خواهیم به خود ما باز می گردد. اگر دعای خیری برای کسی داشته باشیم خداوند در رحمتش را بیشتر به روی ما بازمی کند و برعکس آن هرچه به فکر نابودی و تباهی دیگران باشیم مورد خشم و غضب خداوند قرار می گیریم.

انسان ها همیشه در چاهی می افتند که برای دیگران حفر کردند. همیشه در مصیبتی قرار می گیرند که برای دیگران پهن کرده بودند و دقیقا از همان چیزی که همیشه می ترسیدند بر سرشان اتفاق می افتد که این اتفاق قانون طبیعت می باشد

و نیوتن نیز آن را ثبت کرده و در کتاب ها نوشته است و ما می خوانیم و هم چنان نسل به نسل گفته می شود و دیگران می خوانند و می نویسند.

نتیجه گیری: همیشه برای دیگران آرزوهای خوب داشته باشیم تا در اثر آن از کینه و دشمنی دور باشیم تا در اثر آن زندگی نیز برای ما لحظات خوب را رغم بزند تا در نهایت روح ما لطیف و پاک بماند تا مبادا مانند همان چاه کن ته چاه نباشیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشا چاه کن همیشه ته چاه است با مقدمه و نتیجه گیری​

مقدمه: موضوع انشای ما مربوط به افرادی است که در زندگی مسیر درستی را انتخاب نمی کنند و مدام سعی می کنند که از مشکلات و نقطه ضعف های دیگران استفاده کرده و برای آن ها مزاحمت های زیادی به وجود آورند و باعث شوند که هر روز کسی از آن ها آزرده خاطر شده و حتی برنجد.

تنه انشاء: در واقع این ضرب المثل کامل به ما توضیح می دهد وقتی برای کسی تله ای می سازیم و سیر می کنیم مشکلات و سختی هایی را برای زندگی اش به وجود آورده و حتی باعث رخداد های تلخ شویم، قطعا به نتیجه و خواسته ای که داریم ممکن است برای چند بار هم که شده برسیم، اما سرانجام همان که نباید بشود می شود و این به هیچ عنوان خوشایند نیست و نمی تواند انسانی باشد.

زندگی پر از فراز و نشیب هایی است که در آن باید به یکدیگر کمک کنیم و سعی کنیم به همه دوستی و عشق هدیه کنیم، اگر بخواهیم قالب زندگی خود را بر رخداد های منفی چیده و باعث تلخی شویم، نخستین کسی که از آن ضرب همی بیند خودمان هستیم.

در ادامه که کسی برای دیگران چاه می کند قطعا اول خودش اسیر آن خواهد شد و این نمی تواند برای او خوشایند باشد و چه بسا که زندگی را بر او تلخ تر کند، چاه کن همیشه ته چاه است روند و مسیر زندگی یک انسان پلید و کسی که مدام برای دیگران مزاحمت ایجاد می کند را به ما شرح می دهد.

نتیجه گیری: بهتر است هیچ گاه این گونه نباشیم چون در ادامه آسیب های سختی می بینیم و تلخی های زیادی را باید در زندگی تجربه کنیم که هیچ گاه نتیجه بخش نیست و به درد انسان هایی که به دنبال موفقیت هستند نیز نمی خورد.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشا درباره مثل چاه کن همیشه ته چاه است​

مقدمه: در گذشته شغلهای زیادی وجود داشت که امروزه بعضی از این مشاغل دیگر از بین رفته است و اگر وجود دارند کمتر کسی به انجام این کارها رغبت نشان می دهد. یکی از این مشاغل پر زحمت شغل مغنی گری یا چاه کنی بود و کار کندن چاه معمولا برای رسیدن به آب ، برای آشامیدن و یا آبیاری مزارع بود.

بدنه: کسی که چاه می کند معمولا ته چاه بودو خاک را درون یک سطل می ریخت وکسی که بالای چاه بود خاک را بالا می کشید و آن را خالی میکرد و دوباره سطل را به درون چاه می انداخت و این کار تا رسیدن چاه به عمق مورد نظر ادامه داشت.

حال اگر در این میان اتفاقی می افتاد معمولا آن کسی که داخل چاه بود بیشتر آسیب می دید . کم کم این شغل به صورت یک ضرب المثل در آمد به این گونه که همیشه چاه کن ته چاهه .

این ضرب المثل در مورد کسانی به کار می رود که معمولا بد خواه دیگران هستند و چشم دیدن موفقیت ها و پیشرفت های دیگران را ندارند و همیشه سعی در زیر آب زدن، غیبت کردن، یا ایراد گرفتن و یا بزرگ کردن اشتباهات دیگران هستند.

موفقیت های دیگران باعث آزار و اذیت اینان می شود و روح و روان اینان را به هم می ریزد و وقتی هیچ کاری نمی توانند بکنند سعی می کنند که پشت سر افراد دیگر حرف بزنند و ارزش کار آن ها را کم کنند.

حتی گاهی اتفاق می افتد که این افراد کار را به جایی می رسانند که باعث صدمه مالی و جانی نیز می شود و اگر این بد خواهی ادامه پیدا کند ممکن است باعث از دست دادن زندگی برخی از افراد شود.

بدخواهان به جای اینکه به فکر پیشرفت خود باشند همیشه در فکر هستند و همواره دارای افکار پلیدی هستند که برای ضربه زدن به افراد دیگر استفاده می کنند شاید این افکار از یک فرد شروع شود و به یک جمع بزرگ تبدیل شود.

مانند گروه های تروریستی که امروزه در همه جای دنیا وجود دارند. اینان به خاطر عقده هایی که دارند همواره در پی انتقام از دیگران هستند و برای رسیدن به اهدافشان از هیچ کوششی فرو گذار نیستند .

ولی همه ما به خوبی می دانیم که افرادی که ته چاه هستند و برای دیگران چاه می کنند خود بیشتر در معرض خطر قرار دارند و روزی خواهد رسید که خداوند مکرشان را به خودشان بر می گرداند و آ نها را با دست خودشان نابود می کند .

نتیجه: به امید روزی که شاهد چاه کندن هیچ ک.س برای نابودی هم نوعش نباشیم و همواره از کندن چاه برای رسیدن یه آب و آبادانی استفاده شود .
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

انشا داستانی درباره چاه کن همیشه ته چاه است​

حاکم عباسیان از یکی از اشخاص عرب به شدت خوشش می‌آمد و از همنشینی با او بسیار شادمان می‌شد. نوکران و خدمه‌ زیادی به فرمانروای عباسیان خدمت می‌کردند، اما یکی از این ندیمه‌ها بسیار حسود و کینه‌ای بود و زمانی که از دوستی و رفاقت بین حاکم و آن مرد عرب اطلاع پیدا کرد، بسیار حسادت ورزید

و او را مانع از رسیدن به اهداف خودش دانست و به این فکر افتاد تا او را طوری نزد فرمانروا خراب کند که از چشم او بیفتد و خودش را در حضور خلیفه عزیز جلوه دهد.

روزی آن ندیمه نزد مرد عرب رفت و به او گفت من هنگام ظهر مهمانی ترتیب دادم، خوشحال می‌شوم که تشریف بیاورید و ناهار را با ما میل کنید و از حضورتان کمال استفاده را ببریم. آن مرد کمی فکر کرد و پیشنهاد او را پذیرفت.

غلام خلیفه فورا به خانه‌اش رفت و فرمان داد تا در غذای مرد عرب مقدار زیادی سیر بریزند. هنگام ظهر مرد عرب به خانه‌ی او آمد و بعد از اینکه ناهار را با هم میل کردند به گفتگو پرداختند.

نوکر حاکم به مهمانش گفت دهانت بوی سیر گرفته است، سعی کن در حضور فرمانروا کمتر صحبت کنی و دستت را در مقابل دهانت بگیر تا بوی سیر، حاکم را آزار ندهد.

سپس مرد عرب از او خدافظی کرد و رفت. غلام به سرعت نزد حاکم رفت و به او گفت: سرور، چند ساعت قبل مرد عرب پیش من آمد و با گستاخی تمام به من گفت که پادشاه شما دهانش بوی گند می‌دهد و هنگامی که من با ایشان صحبت می‌کنم بسیار رنج می‌برم.

به همین دلیل دستم را جلوی بینی و دهان خود قرار می‌دهم تا بوی بد را استشمام نکنم. سپس فرمانروا دستور داد تا آن مرد را نزد او بیاورند. مرد عرب هم طبق گفته‌ی غلام دربار، دستش را در مقابل دهان و بینی خود قرار داد تا بوی بد سیر حاکم را آزار ندهد.

سپس وارد قصر شد و نزد حاکم رفت. وقتی پادشاه او را دید صحت گفته‌های غلامش برای او روشن شد. نامه‌ای نوشت مبنی بر اینکه آورنده‌ی این نامه را بلافاصله بعد از باز کردن نامه اعدام کنند.

سپس نامه را مهر کرد و به مرد عرب داد و به او گفت آن را به فلان حاکم تحویل دهد. او هم بلافاصله از قصر خارج شد. در بین راه، با غلام برخورد کرد و به او گفت کجا می‌روی؟ مرد عرب به او گفت فرمانروا این نامه را به من داده‌اند تا به فلان حاکم تحویل دهم.

ناگهان غلام به فکر فرو رفت و با خود گفت تمام تلاش من برای خراب کردن این مرد عرب بی‌فایده بوده است و حتی او را نزد حاکم دیگری می‌فرستد تا در برابر این ماموریت پاداش دریافت کند.

بهتر است این نامه را خودم تحویل دهم. سپس به آن مرد گفت تو خسته‌ای، نامه را به من بده تا من این ماموریت را انجام دهم. مرد عرب هم پذیرفت و نامه را به او تحویل داد و در بغداد منتظر بازگشت غلام دربار ماند.

فرمانروا چند روزی سراغ نوکرش را از ندیمه‌ها گرفت، اما هیچکس از او خبری نداشت. اما به اطلاع وی رساندند که مرد عرب داخل شهر است. حاکم بسیار متعجب شد که او چرا همچنان زنده است!

سپس فرمان داد تا او را به قصر بیاورند. هنگامی که مرد عرب آمد حاکم جریان نامه را برایش تعریف کرد و قصد خود را از مأموریتی که به او سپرده بود برایش روشن کرد. به عرب گفت آیا دهان من بوی بدی می‌دهد؟ مرد عرب متعجب شد و به او گفت چه کسی چنین حرفی زده است؟!

فرمانروا هم به او گفت خود تو این را گفته‌ای و حتی غلام من هم حاضر است شهادت بدهد و تو زمانی که پیش من آمدی دستت در مقابل دهانت گذاشتی و این یعنی اینکه دهان من بوی بدی می‌دهد و تو را می‌رنجاند.

در همان لحظه مرد یاد مهمانی افتاد که غلام او را دعوت کرده بود و به او گفت دستش را جلوی دهانش بگیرد تا بوی سیر حاکم را آزار ندهد. بعد قضیه را از اول تا آخر برای پادشاه توضیح داد و متوجه شد که غلام برای او چه نقشه‌ی شومی کشیده بوده است.

حاکم بعد از کمی تامل این جمله را گفت: چاه کن همیشه ته چاه است. از آن دوران تا به امروزه هر ک.س که قصد خراب کردن کسی دیگری را دارد برایش این ضرب‌المثل را بکار می‌برند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
بالا پایین