هنوز دو قورت و نیمش باقی مانده!
میگویند حضرت سلیمان زبان همهی جانوران را می دانست، او یک بار از خدا خواست تا یک روز، تمام مخلوقات او را دعوت کند .
از خدا پیغام رسید: «مهمانی خوب است، ولی هیچک.س نمیتواند از همهی مخلوقات خدا، یک وعده پذیرائی کند.»
حضرت سلیمان به همهی آنهایی که در فرمانش بودند، دستور داد تا برای جمع آوری غذا بکوشند و قرار گذاشت که در یک روز، کنار ساحل دریا، مهمانی برگزار کند.
روزی که مهمانی بود، بهاندازهی یک کوه، خوراکی جمع شده بود. در شروع مهمانی، یک ماهی بزرگ سرش را از آب بیرون آورد و گفت: خوراک مرا بدهید .
یک گوسفند در دهان ماهی انداختند. ماهی گفت: من سیر نشدم. بعد یک شتر آوردند، ولی ماهی سیر نشده بود .
حضرت سلیمان گفت: او یک وعده غذا مهمان است؛ آنقدر به او غذا بدهید تا سیر شود .
کمکم هر چه خوراکی در ساحل بود، به ماهی دادند ولی ماهی، سیر نشده بود. خدمتکاران از ماهی پرسیدند: مگر یک وعده غذای تو چقدر است ؟
ماهی گفت: خوراک من در هر وعده، سه قورت است و این چیزهائی که من خوردهام، فقط به اندازهی نیم قورت بود و هنوز دو قورت و نیمش باقیمانده است.
ماجرا را برای حضرت سلیمان تعریف کردند و پرسیدند چه کار کنیم؟ هنوز مهمانها نیامدهاند و غذاها تمام شده و این ماهی هم هنوز سیر نشده است .
حضرت سلیمان در فکر بود که مورچهی پیری به او گفت: ران یک ملخ را به دریا بیاندازید و اسمش را بگذارید آبگوشت و به ماهی بگوئید دو قورت و نیمش را آبگوشت بخورد...!!!
ضربالمثل «هنوز دو قورت و نیمش باقی است» به این معنا است:
اگر فردی به قصد خیرخواهی به کسی محبّت کند و فرد محبّت شونده طمع کند و مانند طلبکار ها رفتار کند، میگویند: عجب آدم طمعکاری است؛ تازه هنوز دو قورت و نیمش هم باقی است