جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار بهرام احدی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام بهرام احدی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,047 بازدید, 85 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع بهرام احدی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
آغوش تو آتش زده در پیرهن من
ای آهوی نازک بدن سیم تن من

عریان شو و بازآی در ابیات روانم
تا چشمه ی شیر است روان در سخن من
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
از تب بی مهری ات چشم شفق خون می شود
ماه تابم ، چون بتابی ، شهر مجنون می شود
...
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
مبین تاب خزانش را ، بهاری ارغوان دارد
به شعرش عشق میکارد که عشقی بی کران دارد
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
تاول پی تاول راه، پای من و زخم سنگ
می افتم و می خیزم ، فرسنگ پیِ فرسنگ
از خار به سر تاجی، هر خار سر ماری
در هر قدمم سنگی، پیچیده به پای لنگ

گل کرده به هر رنگی، سر تا قدمم زخمی
چون قالی ی پر نقشی، بر دار شدم آونگ

ای زیر و بمت ماتم، ای پست و بلندت غم
این قدر مزن محکم، بر تار وجودم چنگ

این حال منِ ریش است، فال من درویش است
ننگ است مرا از نام، نام است مرا از ننگ
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
شکوفه ی بهمن
منم شکوفه ی بهمن،به تن کفن دارم
برای تیغ تگرگت، سر سخن دارم
به سرب داغ اگر پر کنی دهانم را
ز زخم باز هزاران دهن به تن دارم
چو زنده رود بخشکد اگر که رگ به رگم
چمن چمن سر سرسبزی ی وطن دارم
از اشک شبنم و خون دل شقایق پرس
چه ها ز داغ شهیدان این چمن دارم
تفنگ ها همه گر سوی من نشانه روند
چه باک تیر قضا را به سی*ن*ه من دارم
...
گناه نسل من و تو نفس کشیدن بود
برای دار همین بس، سر سخن دارم
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
مگر اشکی کند روشن ، شب بی کوکب ما را
به زندان رفته میفهمد ،بلندای شب ما را
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
خط به خط خواندیم این دفتر به غیر از غم نداشت
قصه ی تقدیر ما غیر از خط ماتم نداشت
شیر مرغ و جان آدم داشت چرخ کج مدار
در بساطش از فسون و مکر چیزی کم نداشت
هر چه خواندم، حیرتم افزود از هر واژه ای
این کتاب معرفت جز نکته ی مبهم نداشت
محرم راز جهانی بود چون سنگ صبور
خواست راز دل بگوید جز دلش محرم نداشت
من که عمری چون شقایق جام بر کف زیستم
با که گویم داغ مستی و جنون مرهم نداشت
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
تو فقط باش که من بی تو غروبم، دلگیر
شده از عالم و آدم، دل خونینم سیر

به پریشانی گیسوی بلندت سوگند
شده بر پای دلم خاطره ات چون زنجیر
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای که از تنهایی ما غم پرانی میکنی
با نگاه شاعرانه لن ترانی میکنی

تلخ کامی های ما هم عاقبت یابد شفا
شربت شیرینی و ما را دوایی میکنی
#باراد
دلبری ها میکنی ،شیرین زبانی میکنی
تا که لب وا میکنی ، شکر فشانی میکنی

تلخ و شیرین ، مهر و ماهی، جمع اضدادی ، زنی
روز بی مهری و شبها مهربانی میکنی
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
غنچه کردی باز ،خندیدی دلم را ریختی
چل ستون پیکرم را بی محابا ریختی
دیدمت آنروز با تن پوشی از رنگین کمان
رد شدی از چار باغ و رنگ گل را ریختی
باز برگشتی و گلها غرق در چشمت شدند
آب و رنگ چار باغت روی گلها ریختی
شور بر پا کرد زلفت،بید ها مجنون شدند
هر چناری را به کف شوق تمنا ریختی
گرد تو میدان دل رقصید و شد نقش جهان
صد ترک برداشت این دل ، عشوه ای تا ریختی
صد سپاهان سوخت در آشوب تاتار سیاه
شمه ای از گیسویت در شهر غوغا ریختی
سایه سایه تا کلیسا ، در پیت افتاد دل
بو کشیدم عطر نازی را که هر جا ریختی
هر نفس سلول سلولم خمارت بود و تو
مستی دریای چشمت را به جلفا ریختی
چشم های آبیت میخواست از من بگذرد
اخم کردی طرح یک پل روی دریا ریختی
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
بالا پایین