با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!با حسرت دیدار، چه شبها که سحر شدای آرزوی دیده، دلم در هوای تست
جانم اسیر سلسله مشک ساری تست
هستند در دعای رهی جمله مردمان
بهر نجات عشق و رهی در دعای تست
گه خشم و گه کرشمه و گه عشوه گاه ناز
مسکین کسی که شیفته و مبتلای تست
تا چند تیغ برکشی و سر طلب کنی
اینک سری که می طلبی زیر پای تست
ما جان فدای خنجر تسلیم کرده ایم
خواهی ببخش و خواه بکش رای رای تست
گفتی که ابر گشت فلانی ز آب چشم
این ابر مدتی ست که اندر هوای تست
دل رفت و نیز سی*ن*ه تهی شد ز آب چشم
ای صبر، باز گرد که آن جای جای تست
ای خط سبز، بر لب جانان خضر تویی
ما را مکش چو آب خضر آشنای تست
ای قرص آفتاب که دوری ز دست ما
آخر لبی ببخش که خسرو گدای تست
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک