جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار بیدل دهلوی؛

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام بیدل دهلوی؛ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,330 بازدید, 220 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع بیدل دهلوی؛
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
زخواب ناز هستی غافلم لیک اینقدر دانم

که هر ک.س می‌برد نام تو من بیدار می‌گردم
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
یار از نظرم رفته و من
می‌روم از خویش


ای ناله شتابی که درنگسـت شتابم
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
خمید قامتم از انتظار و جان به لب آمد
قدح به یاد تو کج کرده‌ام بیا که نریزد
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
خاک ما قدم فهمیده بردار
مبادا بشکنی در زیر پا دل

درین محفل ‌کسی محتاج‌ ک.س نیست
همین کار دل افتاده‌ست با دل
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
دوش از نظر خیال تو دامن‌کشان‌گذشت
اشک آنقدر دوید ز پی کز فغان ‌گذشت

تا پر فشانده‌ایم ز خود هم گذشته‌ایم
دنیا غم تو نیست‌که نتوان از آن‌گذشت

دارد غبار قافله‌ی ناامیدی‌ام
از پا نشستنی‌که ز عالم توان‌گذشت

برق و شرار محمل فرصت نمی‌کشد
عمری نداشتم‌که بگویم چسان‌گذشت

تا غنچه دم زند ز شکفتن بهار رفت
تا ناله گل کند ز جرمن کاروان گذشت

بیرون نتاخته‌ست ازین عرصه هیچ ک.س
واماندنی‌ست این‌که توگوبی فلان‌گذشت

ای معنی آب شو که ز ننگ شعور خلق
انصاف نیز آب شد و از جهان‌گذشت

یک نقطه پل ز آبله‌ی پا کفایت است
زین بحر همچو موج ‌گهر می‌توان ‌گذشت

گر بگذری ز کشمکش چرخ واصلی
محو نشانه است چو تیر از کمان‌ گذشت

واماندگی ز عافیتم بی‌نیاز کرد
بال آنقدر شکست که از آشیان‌ گذشت

طی شد بساط عمر به پای شکست رنگ
بر شمع یک بهار گل زعفران ‌گذشت

دلدار رفت و من را بی وداعی سوخت
یارب چه برق بر من آتش به جان‌گذشت

تمکین ‌کجا به سعی خرامت رضا دهد
کم نیست این‌که نام توام بر زبان ‌گذشت

بیدل چه مشکل است ز دنیا گذشتنم
یک ناله داشتم‌ که ز هفت آسمان‌ گذشت
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
ما را نتوان پخت که ما سوخته‌ايم
آتش نتوان زد که برافروخته‌ايم

ما را نتوان شکست آسان اى دوست !
هرجا که دلى شکست ، ما دوخته ایم
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
خم طرهٔ اجابت به عروج بی‌نیـازی‌ست
توبه وهم خویش دستی به دعارسیده باشی
همه تن شکست رنگیم مگـذر ز پرسش ما
که به درددل رسیدی چوبه مارسیده باشی
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت
گرهمه‌ گل‌‌بود‌خون‌‌خود به دامان‌ کرد و رفت

غنچه ‌گشتن حاصل جمعیّت این باغ بود
نالهٔ بلبل عبث تخمی پریشان‌ کرد و رفت

صبح تا آگاه شد از رسم این ماتم‌سرا
خندهٔ شادی همان وقف‌ گریبان‌ کرد و رفت

محملی بر شعله‌؛ اشکی توشه‌، آهی راهبر
شمع در شبگیر فرصت طرفه‌سامان‌کرد و رفت

در هوای زلف مشکین تو هرجا دم زدم
دود آهم عالمی را سنبل‌ستان‌ کرد ورفت

حرص زندانگاه یک عالم امیدم کرده بود
عبرت‌کم‌فرصتی‌ها سخت احسان‌کرد و رفت

دوش سیلاب خیالت می‌گذشت از خاطرم
خانهٔ دل بر سر ره بود ویران‌ کرد و رفت

داشت از وحشتگه امکان نگاه عبرتم
آنقدر فرصت‌که‌طوف‌چشم‌حیران‌کرد و رفت

اخگری بودم نهان در پردهٔ خاکستری
خودنمایی زین لباسم نیز عریان کرد و رفت

فرصتی‌ کو تا کسی فیضی برد، زین انجمن
کاغذ آتش‌زده باری چراغان‌کرد و رفت

وهم می‌بالد که داد آرزوها دادن است
یاس می‌نالد که اینجا هیچ نتوان‌ کرد و رفت

این زمان بیدل سراغ دل چه می جویی زما
قطره خونی بود چندین بارتوفان‌کرد و رفت
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
می رسد دلدار و من عمری ست از خود رفته ام

یک نگاه واپسین، ای شوق! برگردان مرا...
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
زندانی اندوه ِ تعلق نتوان بود

بیدل، دلت از هر چه شود تنگ ،برون آ
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
بالا پایین