جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار بیدل دهلوی؛

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام بیدل دهلوی؛ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,320 بازدید, 220 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع بیدل دهلوی؛
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
نبود به غیر نام تو ورد زبان ما

یک حرف بیش نیست زبان در دهان ما

چون شمع دم زشعله‌ی شوق تو می‌زنیم

خالی مباد زین تب‌گرم استخوان ما

عرض فنای ما نبود جز شکست رنگ

چون شعله برگریز ندارد خزان ما

گرد رمی به روی شراری نشسته‌ایم

ای صبر بیش از ازین نکنی امتحان ما

از برگ و ساز قافله‌ی بیخودان مپرس

بی‌ناله می‌رود جرس‌ کاروان ما

می‌خواست دل ز شکوه‌ی خوی تو دم‌ زند

دود سپند گشت سخن در دهان ما

ما معنی مسلسل زلف تو خوانده‌ایم

مشکل‌ که مرگ قطع‌ کند داستان ما

چون سیل بیخودانه سوی بحر می‌رویم

آگه نه‌ایم دست‌که دارد عنان ما

ما را عجوز دهر دوتا کرد از فریب

زه شد به تارچرخ ز سستی‌کمان ما

از طبع شوخ این همه در بندکلفتیم

بستند چون شرار به سنگ آشیان ما

آه از غبار ماکه هواگیر شوق نیست

یعنی به خاک ریخته است آسمان ما

بیدل هجوم‌گریه‌ی ما را سبب مپرس

بی‌مقصد است‌ کوشش اشک روان ما
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
پستی فطرت چه امکان است نپْذیرد علاج؟

سایه را نتْوان ز خاک رهگذر برداشتن
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
چون سپند از بی‌نوایی‌های من غافل مباش

ناله‌واری داشتم در سوختن گم کرده‌ام
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
خوش است از دور نذرِ محفل هم‌صحبتان بوسی
جهان جز کنج تنهایی ندارد جای مأنوسی

فنا تعلیمِ هستی باش اگر راحت هوس داری
به فهم این لغت جز خاک‌ گشتن نیست قاموسی

نپنداری بُود عشق از دل افسردگان غافل
شرر در پرده‌ی هر سنگ دارد چشم جاسوسی

دو عالم محو خاکستر شد از برق تماشایت
چه شمع است این که
عرض پَرتوش نگذاشت فانوسی

سجود سایه‌ام‌، امّید اقبال دگر دارم
به خاک افتاده‌ام در حسرت اقبال پابوسی

ز وحشت، شعله‌ی من مژده‌ی خاکستری دارد
به استقبال بالم می‌رسد پرواز معکوسی

به صد چاک جگر، آهی نجست از سی*ن*ه‌ی تنگم
درِ زندان شکست، امّا نشد آزاد محبوسی...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
به دل ز مقصد موهوم، خارخار مریز
درِ امید مزن، خونِ انتظار مریز

مبند دل به هوای جهانِ بی‌حاصل
ز جهل‌، تخمِ تعلّق به شوره‌زار مریز

حدیث عشق سزاوارِ گوش زاهد نیست
زلالِ آبِ ‌گهر در دهان مار مریز

به عرض بی‌خردان، جوهرِ کلام مبر
به سنگ و خشت، دمِ تیغِ آبدار مریز

به تردماغی کرّ و فر از حیا مگذر
ز اوجِ ناز به پستی چو آبشار مریز

ز آفتابِ قیامت اگر خبر داری
به فرق بی‌کلهان، سایه‌ کن‌، غبار مریز

خرابِ گردش آن چشم نشئه‌پرور باش
به ساغری دگر آبِ رخِ خمار مریز

اگرچه جرأتِ اهل نیاز بی‌ادبی‌ست
ز شرم آب شو و جز به پای یار مریز

به هر بنا که رسد دستِ طاقتت بیدل
به غیرِ ریختن رنگِ اختیار، مریز
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا
که آدم ازبهشت آید برون تا نان شود پیدا

تمیز لذت دنیا هم آسان نیست ای غافل
چوطفلان خون‌خوری یک‌عمر تادندان شودپیدا
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
در پرده ی ساز ما ، نوا بسیار است
عیب و هنر و زنگ و صفا بسیار است

خواهی کف گیر و خواهی گوهر بردار
ما دریاییم و موج ما بسیار است ..
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت
گرهمه‌ گل‌‌بود‌خون‌‌خود به دامان‌ کرد و رفت

غنچه ‌گشتن حاصل جمعیّت این باغ بود
نالهٔ بلبل عبث تخمی پریشان‌ کرد و رفت

صبح تا آگاه شد از رسم این ماتم‌سرا
خندهٔ شادی همان وقف‌ گریبان‌ کرد و رفت

محملی بر شعله‌؛ اشکی توشه‌، آهی راهبر
شمع در شبگیر فرصت طرفه‌سامان‌کرد و رفت

در هوای زلف مشکین تو هرجا دم زدم
دود آهم عالمی را سنبل‌ستان‌ کرد ورفت

حرص زندانگاه یک عالم امیدم کرده بود
عبرت‌کم‌فرصتی‌ها سخت احسان‌کرد و رفت

دوش سیلاب خیالت می‌گذشت از خاطرم
خانهٔ دل بر سر ره بود ویران‌ کرد و رفت

داشت از وحشتگه امکان نگاه عبرتم
آنقدر فرصت‌که‌طوف‌چشم‌حیران‌کرد و رفت

اخگری بودم نهان در پردهٔ خاکستری
خودنمایی زین لباسم نیز عریان کرد و رفت

فرصتی‌ کو تا کسی فیضی برد، زین انجمن
کاغذ آتش‌زده باری چراغان‌کرد و رفت

وهم می‌بالد که داد آرزوها دادن است
یاس می‌نالد که اینجا هیچ نتوان‌ کرد و رفت

این زمان بیدل سراغ دل چه می جویی زما
قطره خونی بود چندین بارتوفان‌کرد و رفت
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
خاطرت گر جمع شد از هر دو عالم فارغی
قطره‌واری چون گهر زاین بحر بی‌پایان برآ
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
خاطرت گر جمع شد از هر دو عالم فارغی
قطره‌واری چون گهر زاین بحر بی‌پایان برآ
 
بالا پایین