- Feb
- 73
- 269
- مدالها
- 1
سریع فرم و پر کردم
خودکار و روی میز گذاشتم و فرم و بهش تحویل دادم
_خب شمارتم نوشتی دیگه
در حالی که لباسمو درست میکردم گفتم:بله پایین صفحه نوشتم....فقط تا چند روزه اینده قطعی میشه چون من به این کار نیاز دارم
گفتم اگه زود خبر میدین منتظر بمونم یا دنبال یه کاره دیگه بگردم...
لبخندی دلگرم کننده زد
شاید از نظر من اینطور بود که خیالمو راحت کنه ولی یه حسی بهم میگفت که جور میشه.....
_نه عزیزم تا فردا یا پس فردا مشخص میشه نگران نباش....
اگه رئیس اینجا بودن زودتر درست میشد ولی متاسفانه اینجا نیستن....
کنجکاو شدم بدونم کجاس....
سرس تکون دادم و با خداحافظی ای سرسری از اتاق زدم بیرون
لبخندی روی لبم اومد شاید اول صبح روز خوبی برام شروع نشد ولی همین که امیدی بود که استخدام شم خودش کلی بود
نمیخواستم از همین الان ته دلمو خالی کنم...
موقع رفتن همون خانومی و دیدم که جلوی در راهنماییم کرد
با لبخند اومد طرفم
معلوم بود سرشون شلوغه چون همهمه ی بزرگی برپا بود
خودکار و روی میز گذاشتم و فرم و بهش تحویل دادم
_خب شمارتم نوشتی دیگه
در حالی که لباسمو درست میکردم گفتم:بله پایین صفحه نوشتم....فقط تا چند روزه اینده قطعی میشه چون من به این کار نیاز دارم
گفتم اگه زود خبر میدین منتظر بمونم یا دنبال یه کاره دیگه بگردم...
لبخندی دلگرم کننده زد
شاید از نظر من اینطور بود که خیالمو راحت کنه ولی یه حسی بهم میگفت که جور میشه.....
_نه عزیزم تا فردا یا پس فردا مشخص میشه نگران نباش....
اگه رئیس اینجا بودن زودتر درست میشد ولی متاسفانه اینجا نیستن....
کنجکاو شدم بدونم کجاس....
سرس تکون دادم و با خداحافظی ای سرسری از اتاق زدم بیرون
لبخندی روی لبم اومد شاید اول صبح روز خوبی برام شروع نشد ولی همین که امیدی بود که استخدام شم خودش کلی بود
نمیخواستم از همین الان ته دلمو خالی کنم...
موقع رفتن همون خانومی و دیدم که جلوی در راهنماییم کرد
با لبخند اومد طرفم
معلوم بود سرشون شلوغه چون همهمه ی بزرگی برپا بود
آخرین ویرایش: