- Sep
- 204
- 901
- مدالها
- 1
فرنگیس روی صندلی مخصوصش نشسته بود و منیژه با باد بزن بادش میزد.
منیژه بیچاره از کت و کول افتاده بود
تلفن تو آشپزخونه زنگ خورد.
تلفن کنار فرنگیس روی کابینت بود
- الووو
-
- این موقع صبح؟ خب بهش بگو ارباب نیست بعدا بیاد.
-
- خاک برسر مفت خورتون کنن.
تلفن قطع کرد و گفت:
- هووووو مادمازل
خیاری که دستم بود و زمین گذاشتم و گفتم:
- بلههههه.
- ارباب مهمون داره. یه چایی ببر بالا.
- مگه ارباب خونست که مهمون داره؟
- فضول و بردن طویله یونجه دادن نمیره. دِ بجنببب
یه لیوان برداشتم و توش چایی ریختم
چندتا تیکه کیک خیلی خوش سلیقه تو بشقاب چیندم رفتم بالا
با یاد آوری سری قبل سر جام میخکوب شدم
نکنه بازم بابام امده؟
ولی اگه بابام بیاد به همین راحتی نمیزارن بیاد داخل.
خدا کنه بابا نباشه.
دعام تو دلم خوندم و دوباره راه افتادم.
میخواستم برم تو اتاق مهمان که دیدم تو سالن نشسته.
خب از پشت هم میشد فهمید که بابا نیست برای همین با لب خندون رفتم سمتش.
- سلام.
- سلام خانوم.
نگاهی زیر چشمی بهش کردم.
اُههه چه جذاب.
حاضرم قسم بخورم که این یکی از فک و فامیلای رایان.
منیژه بیچاره از کت و کول افتاده بود
تلفن تو آشپزخونه زنگ خورد.
تلفن کنار فرنگیس روی کابینت بود
- الووو
-
- این موقع صبح؟ خب بهش بگو ارباب نیست بعدا بیاد.
-
- خاک برسر مفت خورتون کنن.
تلفن قطع کرد و گفت:
- هووووو مادمازل
خیاری که دستم بود و زمین گذاشتم و گفتم:
- بلههههه.
- ارباب مهمون داره. یه چایی ببر بالا.
- مگه ارباب خونست که مهمون داره؟
- فضول و بردن طویله یونجه دادن نمیره. دِ بجنببب
یه لیوان برداشتم و توش چایی ریختم
چندتا تیکه کیک خیلی خوش سلیقه تو بشقاب چیندم رفتم بالا
با یاد آوری سری قبل سر جام میخکوب شدم
نکنه بازم بابام امده؟
ولی اگه بابام بیاد به همین راحتی نمیزارن بیاد داخل.
خدا کنه بابا نباشه.
دعام تو دلم خوندم و دوباره راه افتادم.
میخواستم برم تو اتاق مهمان که دیدم تو سالن نشسته.
خب از پشت هم میشد فهمید که بابا نیست برای همین با لب خندون رفتم سمتش.
- سلام.
- سلام خانوم.
نگاهی زیر چشمی بهش کردم.
اُههه چه جذاب.
حاضرم قسم بخورم که این یکی از فک و فامیلای رایان.