با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!آره آدمهای زخم خوردهایان که از زخم زدن بیزارن.آدمای مهربون، زخم خوردهان!
می دونه و یه روزی یه جایی که حتی فکرش رو هم نمیکنی تموم سختیات رو برات جبران میکنی.بعضی وقتا یه خودم میگم یعنی خدا منو میبینه؟ میدونه دارم چیا میکشم؟ میدونه چقدر خستهام؟ میدونه
اون روز پس کی میاد؟! شاید هیچوقت دیگه فرصت نکنم زندگی کنم شاید هیچ کدوم از این دردا جبران نشنمی دونه و یه روزی یه جایی که حتی فکرش رو هم نمیکنی تموم سختیات رو برات جبران میکنی.
خدا به هیچکس بدهکار نمیمونه.
نباید از خدا ناامید شد چون خدا هیچوقت خدا زیر قولش نمیزنه وقتی میگه جبران میکنه حتماً این کار رو میکنه فقط باید باورش داشته باشی.اون روز پس کی میاد؟! شاید هیچوقت دیگه فرصت نکنم زندگی کنم شاید هیچ کدوم از این دردا جبران نشن
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک