جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار حسین منزوی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Awen با نام حسین منزوی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,157 بازدید, 110 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع حسین منزوی
نویسنده موضوع Awen
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
بی‌تو به سامان نرسم، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
خوشم به بند تو
صیدت رها ز دام مکن ...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
بی هیچ نام
می‌آیی
اما تمام نام‌های جهان باتوست

وقت غروب نامت دلتنگی‌ست
وقتی شبانه چون روحی عریان می‌آیی
نام تو وسوسه است

زیر درخت سیب نامت حواست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر می‌زند
می‌گریزی
نام گریزناکت
رویاست...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
تو آن بهشتِ برینی که جانِ خاکیِ من؛


برایِ داشتنت عینِ آرزو شده است...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
همواره عشق بی‌خبر از راه می‌رسد
چونان مسافری که به ناگاه می‌رسد

وا می‌نهم به اشک و به مژگان تدارکش
چون وقتِ آب و جاروی این راه می‌رسد

اینت زهی شکوه که نزدت کلامِ من
با موکبِ نسیمِ سحرگاه می‌رسد

با دیگران نمی‌نهدت دل به دامنت
چندان که دستِ خواهشِ کوتاه می رسد

میلی کمین گرفته پلنگانه در دلم
تا آهوی تو کی به کمین‌گاه می رسد

هنگامِ وصلِ ماست به باغِ بزرگِ شب
وقتی که سیبِ نقره‌ایِ ماه می‌رسد

شاعر! دلت به راه بیاویز و از غزل
طاقی بزن خجسته که دلخواه می رسد.
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
بشنو اکنون که زیرِ زخمِ تبر
این درختِ جوان چه می‌گوید:
«هر نهالی که برکَنند، به جاش
جنگلی سرکشیده، می‌روید»
های! جلادِ سَروهای جوان
ای رفیقِ همیشه‌ی تیشه
باش تا برکَنیمت از ریشه
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
هزار دردِ مرا ، عاشقانه درمان باش
هزار راهِ مرا ، ای یگانه پایان باش

برای آن‌که نگویند ، «جسته‌ایم و نبود»
تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام ، آن باش

دوباره زنده کن این خسته‌ی خزان‌زده را
حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش

کویرِ تشنه‌ی عشقم ، تداومِ عطشم
دگر بس است. ز باران مگوی؛ ، باران باش

دوباره سبز کن این شاخه‌ی خزان زده را
دوباره در تنِ من روحِ نوبهاران باش

بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین
به باغ خسته‌ی عشقم ، هزاردستان باش
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
انگار با تمامِ جهان وصل می‌شوم
در لحظه‌ای که می‌کِشَمَت
تنگ در بغل
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
.
ای فصلِ غیرِ منتظرِ داستانِ من!
معشوقِ ناگهانیِ دور از گمانِ من!

ای مطلعِ امیدِ من! ای چشمِ روشنت
زیبا ترین ستاره‌ی هفت آسمانِ من!

آه ای همیشه گل که به سرخی در این خزان
گل کرده‌ای به باغچه‌ی بازوانِ من!

در فترتِ ملال و سکوتی که داشتم
عشقِ تو طرفه حادثه‌ی ناگهانِ من!

ای در فصولِ مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبانِ من

حس کردنی‌ست قصّه‌ی عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایتِ حُسنت بیانِ من!

با من بمان و سایه‌ی مِهر از سرم مگیر!
من زنده‌ام به مهرِ تو ای مهربانِ من!

کِی می‌رسد زمانِ عزیزِ یگانگی؟!
تا من از آن تو شَوَم و تو از آنِ من.
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
.
نسیم خوش‌خبر، از نورِچشم من چه خبر؟
همیشه در سفر، از بوی پیرهن چه خبر؟

تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد، برای من چه خبر؟

نشسته در رهت ای صبح چشم شب‌زده‌ام
طلایه‌دار، زخورشید شب‌شکن چه خبر؟

بشارتی به من از کاروان بیار، ای عشق
همیشه رفتن و رفتن؟ ز آمدن چه خبر؟

به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد
صبا کجاست؟ از آن نافهٔ خُتن چه خبر؟
 
بالا پایین