- Sep
- 2,651
- 7,335
- مدالها
- 2
- ژاله چی میگی؟
- می...می.
همان صدای بم برگشت؛ با ترس نگاه کردم که ادامه داد:
- اونتنهاست و دنبال دخترش میگرده!
با تعجب گفتم:
- دخترش؟
- آره! از تو کمک میخواد؛ فقط تو میتوانی دخترش رو پیدا کنی.
اینمادر و دختر سالها سرگردان هستند و دنبال همدیگر میگردند، ادامه داد:
- اون خ*یانت نکرده، این یک تهمت بود! ما باید دخترش رو پیدا کنیم.
یاد همان دخترک افتادم، همان دخترک که غیب میشد. گفتم:
- پاشو بریم، من میدونم دخترش کجاست!
به چشمهای ژاله که به رنگ قرمز تبدیل شدند نگاه کردم و گفتم:
- ژاله چشمهات!
- هنوز درون جثهام هست، فقط اجازه داد باهات ارتباط برقرار کنم!
به سمت همان جایی که اولین بار دخترک را دیدم رفتیم، دور خودم میچرخیدم و با صدای بلند گفتم:
-دختر قرمزی!
دور درختها را میگشتم که دستی روی چشمهایم نشستند. سرم را بگرداندم و به دخترک قرمزی نگاه کردم که با خنده همیشگیاش نگاهم می کرد، با شادی گفتم:
- مامانت رو پیدا کردم!
دستش را گرفتم و به سمت ژاله رفتم، ژاله با چشم های قرمزاش به مننگاه میکرد که با دیدن دخترک دوید و با اشک دخترک را در بغل گرفت. صدای ژاله گم شد و روح برگشت.
- می...می.
همان صدای بم برگشت؛ با ترس نگاه کردم که ادامه داد:
- اونتنهاست و دنبال دخترش میگرده!
با تعجب گفتم:
- دخترش؟
- آره! از تو کمک میخواد؛ فقط تو میتوانی دخترش رو پیدا کنی.
اینمادر و دختر سالها سرگردان هستند و دنبال همدیگر میگردند، ادامه داد:
- اون خ*یانت نکرده، این یک تهمت بود! ما باید دخترش رو پیدا کنیم.
یاد همان دخترک افتادم، همان دخترک که غیب میشد. گفتم:
- پاشو بریم، من میدونم دخترش کجاست!
به چشمهای ژاله که به رنگ قرمز تبدیل شدند نگاه کردم و گفتم:
- ژاله چشمهات!
- هنوز درون جثهام هست، فقط اجازه داد باهات ارتباط برقرار کنم!
به سمت همان جایی که اولین بار دخترک را دیدم رفتیم، دور خودم میچرخیدم و با صدای بلند گفتم:
-دختر قرمزی!
دور درختها را میگشتم که دستی روی چشمهایم نشستند. سرم را بگرداندم و به دخترک قرمزی نگاه کردم که با خنده همیشگیاش نگاهم می کرد، با شادی گفتم:
- مامانت رو پیدا کردم!
دستش را گرفتم و به سمت ژاله رفتم، ژاله با چشم های قرمزاش به مننگاه میکرد که با دیدن دخترک دوید و با اشک دخترک را در بغل گرفت. صدای ژاله گم شد و روح برگشت.
آخرین ویرایش توسط مدیر: