جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده دلنوشته رویاهای کاغذی اثر Faezeh1380

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط ILLUSION با نام دلنوشته رویاهای کاغذی اثر Faezeh1380 ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,670 بازدید, 41 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع دلنوشته رویاهای کاغذی اثر Faezeh1380
نویسنده موضوع ILLUSION
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Lord
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
سرنوشتی دارم
به طعم یک قهوه‌ی تلخ‌...
که هر چه شکر می‌ریزم‌...
تفاوتی نمی‌کند‌...
و نمی‌کند‌...
و نمی‌کند‌...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
هر روزِ انتظار‌،
قاصدک را به باد می‌دهم‌...
عمرم را نیز‌...
و شاید
تمام دوستت دارم‌هایت را‌...
شاید روزی دست آشفته‌ی باد‌،
به تو رساند
احوال دل بی‌سر و سامانم را‌... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
مهتاب کجا می‌رفت‌؟!
وقتی که می‌دانست‌...
ستاره در حسرت آغوشش‌...
شبی تنها خواهد مرد‌...
مهتاب کجا می‌رفت‌؟!
وقتی که شب‌بو‌ها
احوال دل دریا
هر بار به او می‌گفت‌؟
مهتاب که خواهد رفت‌...
یادت نخواهد رفت‌... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
شبی که ساز دلت را به رفتن کوک می‌کردی‌؛
آرزو کردم
کاش
رفتنت نیز
مانند تمام دوستت‌دارم‌هایت‌...
دروغی بیش نبود‌... !
کاش چوپان دروغگوی رفتن‌هایت بودی‌!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
دیشب در حسرت داشتنت‌،
در آغوش تب می‌سوختم‌!
خیالت هم با ما سر جنگ داشت انگار‌...
بغضم چه بی‌رحمانه‌،
غرورم را به بازی گرفته بود‌‌.
باز هم من بودم و تنهایی و شب‌...
و خیالت که دست از گریبان ما بر نداشت‌... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
مهتاب‌،
سر ناسازگاری دارد با ستاره‌...
قاصدک سازش را برای رفتن کوک کرده‌...
دریا در عشق ماه می‌سوزد‌...
و ماه از زمین فراری است‌!
از همه که بگذریم‌...
خیالت از ما نمی‌گذرد‌!
راستش را بخواهی‌،
دلم دیگر حافظ نمی‌خواهد‌...
حتی شهریار را هم‌... !
حتی خیالت را‌...
طفلک این روز‌ها‌...
تنها تو را کم دارد‌... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
نم‌نم باران که باشد‌...
یک لیوان چای قند پهلوی داغ‌،
و صندلی چوبی باران خورده‌ی ته حیاط‌...
من هم که باشم‌؛
راستی‌!
خیالت نیز حضور دارد‌...
فقط جای تو خالی‌ست‌... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
این روزها
دل‌گیرم‌...
یا که نه‌!
دل‌، گیرم‌...
روزگار با ما سر شوخی دارد‌...
با من سر شطرنج می‌بندد و بعد‌...
با نیم‌نگاهی غربت کیش‌،
و
با اندکی تنهایی ماتم می‌کند‌!
گر چه ما خبره‌ایم در این بازی‌...
لیک‌... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
آرزو‌هایم بر باد رفته‌...
نمی‌دانم به کدام اعتماد کنم‌؟
دلم‌‌، که یک عمر زجر تنهایی‌اش را به دوش کشیدم‌؟!
چشمم‌، که یک عمر چوب نگاه‌اش را خوردم‌؟!
یا عقل که می‌گوید همه را به فراموشی بسپار‌...
نه‌! دگر تو را نمی‌شناسم‌... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,739
39,322
مدال‌ها
13
***
در تب خاطره‌ها خواهم سوخت‌...
آه‌! بی‌چاره احساسکم
ترسید‌؛ گوشه‌ای خزید و باز غرق یادت شد‌...
عطرت در کوچه پس کوچه‌های دلم مدام پرسه می‌زند‌...
او نیز حالم را نمی‌داند‌... .
خودمانیم‌!
《بی تو با خاطره‌ات هم سر دعوا دارم‌... !》
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین