- Apr
- 540
- 2,246
- مدالها
- 2
سوز و سرما تا استخوان بدن نفوذ میکند. حال فاطمه فرزند دیگری به دنیا آورده است. سارا یک خواهر کوچک دارد. خانواده بزرگتر شده و به خانهای بزرگتر نیاز دارند پس به مکان جدیدی نقلِ مکان میکنند. آنها مستأجر طبقهی اول از خانهی ویلایی دو طبقهای هستند. صاحبخانهی جدید، دو پسر بزرگتر از سارا دارد. آدمهای خوبی هستند. پسر کوچکتر که ششسال از سارا بزرگتر است اکثراً با او همبازی است.
همسایهی دیواربهدیوار آنها زنی است با موهای مِششدهی بلند که به تازگی پسرش را بر اثر سانحهی تصادف از دست داده است. پسر او یکنابغهی ریاضی بوده است. صاحبخانه بهخاطر پوشش نامناسب این زنِ همسایه خیلی حرص میخورد. او دو پسر دارد که با گوشت و پوستش آنها را بزرگ کرده و تلاش کرده تا به انحراف کشیده نشوند. هرگاه زن در ایوان باشد پسران خود را پیِ نخودسیاه میفرستد تا او را نبینند.
روزی شهرداری فاضلاب کوچه را به علت وجود سوسکهای زیاد سمپاشی میکند. از قضا چاه فاضلاب خانه در آشپزخانه و ایوان بالا میزند و کثافت همه جا را میگیرد. زن صاحبخانه بسیار شرمنده میشود و پسر بزرگ خود را به ایوان پایین میفرستد تا کامل همه جا را جارو کند. همزمان فاطمه آشپزخانه را با آب میشوید تا گند و کثافات پاک شوند.
قبل از ورود به مدرسه، آمادگی وجود داشت که الان به آن پیشدبستانی میگویند. یک مدرسهی جدا از دبستان که مختلط بود. سارا آمادگی هاجر و حامد میرود. همه او را دوست دارند. اکثر مواقع پیش یکی از دوستانش است که فاطمه زهرا نام دارد. او موهای بلند بورِطلایی دارد چشمانش سبز روشن و صورتش سفید مثل برف است. یکی دیگر از دوستانش رضا نام دارد. چهرهای معصوم و نمکی که اکثراً لبخند به لب دارد. مهسا که دختر بلند قدی است ظاهرش به شش سالهها نمیخورد با پوست سبزه و موهای کوتاه پرِ کلاغی و چشمان قهوهای سوخته. بسیار خوشاخلاق است. وحید پسر شیطانی است و سارا کمتر با او کنار میآید.
سارا، هر روز ساعت هفت صبح دم در منتظر سرویس آمادگی میشود. در سرویس ده نفر هستند. صف صبحگاهی با ورزش به پایان میرسد. آنها کلاسهای کار با سفال، نقاشی، شعر و بازی دارند. سارا با موضوع دستشویی هنوز کنار نیامده است.
همسایهی دیواربهدیوار آنها زنی است با موهای مِششدهی بلند که به تازگی پسرش را بر اثر سانحهی تصادف از دست داده است. پسر او یکنابغهی ریاضی بوده است. صاحبخانه بهخاطر پوشش نامناسب این زنِ همسایه خیلی حرص میخورد. او دو پسر دارد که با گوشت و پوستش آنها را بزرگ کرده و تلاش کرده تا به انحراف کشیده نشوند. هرگاه زن در ایوان باشد پسران خود را پیِ نخودسیاه میفرستد تا او را نبینند.
روزی شهرداری فاضلاب کوچه را به علت وجود سوسکهای زیاد سمپاشی میکند. از قضا چاه فاضلاب خانه در آشپزخانه و ایوان بالا میزند و کثافت همه جا را میگیرد. زن صاحبخانه بسیار شرمنده میشود و پسر بزرگ خود را به ایوان پایین میفرستد تا کامل همه جا را جارو کند. همزمان فاطمه آشپزخانه را با آب میشوید تا گند و کثافات پاک شوند.
فصل ششم
خواهر سارا دختر بسیار شلوغی است. کارهایش بامزه است. سارا خواهرش را بسیار دوست دارد. زمانهای که فاطمه به کلاس میرود سارا از او مواظبت میکند.
قبل از ورود به مدرسه، آمادگی وجود داشت که الان به آن پیشدبستانی میگویند. یک مدرسهی جدا از دبستان که مختلط بود. سارا آمادگی هاجر و حامد میرود. همه او را دوست دارند. اکثر مواقع پیش یکی از دوستانش است که فاطمه زهرا نام دارد. او موهای بلند بورِطلایی دارد چشمانش سبز روشن و صورتش سفید مثل برف است. یکی دیگر از دوستانش رضا نام دارد. چهرهای معصوم و نمکی که اکثراً لبخند به لب دارد. مهسا که دختر بلند قدی است ظاهرش به شش سالهها نمیخورد با پوست سبزه و موهای کوتاه پرِ کلاغی و چشمان قهوهای سوخته. بسیار خوشاخلاق است. وحید پسر شیطانی است و سارا کمتر با او کنار میآید.
سارا، هر روز ساعت هفت صبح دم در منتظر سرویس آمادگی میشود. در سرویس ده نفر هستند. صف صبحگاهی با ورزش به پایان میرسد. آنها کلاسهای کار با سفال، نقاشی، شعر و بازی دارند. سارا با موضوع دستشویی هنوز کنار نیامده است.
آخرین ویرایش توسط مدیر: