#part_117
_از بالاها دستور اومده؟؟باید ببینم چی میشه
درسا چشم غره ای بهم رفت.از جام پاشدم و خواستم برم بیرون که صدای مامان اومد: کجا میری هانا؟
_برم یه چیزی بیارم بخوریم.جمع خیلی خشکه
مامان با تعجب گفت:تو؟؟
_وا چمه مگه
مامان:هانا تو میخوای بری یه چیزی بیاری بخوریم؟تو؟خودتی؟
لبخندی زدم.قبل اینکه ازدواج کنم حتی به یه ظرف هم دست نزده بودم،ولی الان به همه چی دست زدم و همه کار بلدم
لب زدم:خیلی چیزا عوض شده!این یه سال که برسام و خودم گشنه نمیخوابیدیم که یه چیزی میپختم بالاخره یه کاری میکردم یاد گرفتم!
مامان نیشش بازشد.بی توجه به بقیه رفتم از کلبه بیرون و رفتم توی خونه و وارد اشپزخونه شدم.در یخچال رو باز کردم و از توش میوه هارو درآوردم و گزاشتم تویه قالب تا ببرم پخشش کنم!تا اومدم بزارم روی قالب،صدای یه نفر اومد و از توی دستم قِل خورد و افتاد روی زمین؛با ترس برگشتم و با دیدن فردی که روبه روم بود نزدیک بود جیغی بزنم و لهش کنم!
_یعنی من بزنم تورو بکشم بازم کمه!
برسام خنده ای بلند کرد و گفت:آرام باش.
_زهرمار احمق
برسام:اینجارو بیخیال...امشب میمونی پیش اینا؟
_نمیدونم
برسام:یعنی چی؟
_اگه بزاری میمونم..نزاری نمیمونم بستگی به تو داره
برسام:هرجور دوست داری.احساس میکنم خیلی اذیتت کردم،اگه امشب بمونی اینجا مشکلی نداره!
_از بالاها دستور اومده؟؟باید ببینم چی میشه
درسا چشم غره ای بهم رفت.از جام پاشدم و خواستم برم بیرون که صدای مامان اومد: کجا میری هانا؟
_برم یه چیزی بیارم بخوریم.جمع خیلی خشکه
مامان با تعجب گفت:تو؟؟
_وا چمه مگه
مامان:هانا تو میخوای بری یه چیزی بیاری بخوریم؟تو؟خودتی؟
لبخندی زدم.قبل اینکه ازدواج کنم حتی به یه ظرف هم دست نزده بودم،ولی الان به همه چی دست زدم و همه کار بلدم
لب زدم:خیلی چیزا عوض شده!این یه سال که برسام و خودم گشنه نمیخوابیدیم که یه چیزی میپختم بالاخره یه کاری میکردم یاد گرفتم!
مامان نیشش بازشد.بی توجه به بقیه رفتم از کلبه بیرون و رفتم توی خونه و وارد اشپزخونه شدم.در یخچال رو باز کردم و از توش میوه هارو درآوردم و گزاشتم تویه قالب تا ببرم پخشش کنم!تا اومدم بزارم روی قالب،صدای یه نفر اومد و از توی دستم قِل خورد و افتاد روی زمین؛با ترس برگشتم و با دیدن فردی که روبه روم بود نزدیک بود جیغی بزنم و لهش کنم!
_یعنی من بزنم تورو بکشم بازم کمه!
برسام خنده ای بلند کرد و گفت:آرام باش.
_زهرمار احمق
برسام:اینجارو بیخیال...امشب میمونی پیش اینا؟
_نمیدونم
برسام:یعنی چی؟
_اگه بزاری میمونم..نزاری نمیمونم بستگی به تو داره
برسام:هرجور دوست داری.احساس میکنم خیلی اذیتت کردم،اگه امشب بمونی اینجا مشکلی نداره!