- Jun
- 334
- 1,210
- مدالها
- 2
اونقدر سریع سرم رو برگردوندم که حس کردم الان که چندتا مهرهی ستون فقراتم مثل فنر بیرون بپره. با سنگینی شلوار بلند شدم و گفتم:
- چی؟ چی؟
مامان باگریه گفت:
- اسمت برای داروسازی اومده.
با خنده گریه ام گرفت و گفتم:
- مامان امکان نداره من... من اصلا سر جلسه نتونستم خوب تمرکز کنم. اشتباه شده مطمئنا اشتباه کردی.
زد پشتم و گفت:
- به من زنگ زدن گفتن خانم شبنم معینی جزو ذخیرهها بوده یکی از دانشجوها نرفته خواستن تو جاش بری.
دستام رو جلوی صورتم گرفتم و پریدم تو هوا. ممنونم خدا ممنونم. بهت قول میدم به خوبی از کارت شانسی که بهم دادی استفاده کنم.
- مامان دعاهام گرفت. من قراره داروساز بشم. مامان من داروساز میشم ، وای خدا.
توی حیاط شروع کردم به رقصیدن که صدای خندههای خانم علیانی به گریههای مامان گره خورد.
خانم علیانی گفت:
- تبریک میگم دخترعزیزم. تبریک میگم زهرا خانم.
- مرسی خاله مرسی.
مامان رو بغل کردم و با گریه گفتم:
- مامان من پولدار میشم. من نمیذارم دیگه کار کنی.
بلندتر گفتم:
- دیدی حق بامن بود؟ دیدی آدمهای فقیر هم حقهای بیشتری دارن؟ تنها امید اونها ازدواج نیست؟
خانم علیانی گفت:
- شبنم کسی توی آسمونه؟ چی میگه بهت؟
- چی؟ چی؟
مامان باگریه گفت:
- اسمت برای داروسازی اومده.
با خنده گریه ام گرفت و گفتم:
- مامان امکان نداره من... من اصلا سر جلسه نتونستم خوب تمرکز کنم. اشتباه شده مطمئنا اشتباه کردی.
زد پشتم و گفت:
- به من زنگ زدن گفتن خانم شبنم معینی جزو ذخیرهها بوده یکی از دانشجوها نرفته خواستن تو جاش بری.
دستام رو جلوی صورتم گرفتم و پریدم تو هوا. ممنونم خدا ممنونم. بهت قول میدم به خوبی از کارت شانسی که بهم دادی استفاده کنم.
- مامان دعاهام گرفت. من قراره داروساز بشم. مامان من داروساز میشم ، وای خدا.
توی حیاط شروع کردم به رقصیدن که صدای خندههای خانم علیانی به گریههای مامان گره خورد.
خانم علیانی گفت:
- تبریک میگم دخترعزیزم. تبریک میگم زهرا خانم.
- مرسی خاله مرسی.
مامان رو بغل کردم و با گریه گفتم:
- مامان من پولدار میشم. من نمیذارم دیگه کار کنی.
بلندتر گفتم:
- دیدی حق بامن بود؟ دیدی آدمهای فقیر هم حقهای بیشتری دارن؟ تنها امید اونها ازدواج نیست؟
خانم علیانی گفت:
- شبنم کسی توی آسمونه؟ چی میگه بهت؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: