- Jun
- 334
- 1,210
- مدالها
- 2
مامان گفت:
- بریم قایق سواری؟
مهرداد گفت:
- فکر خوبیه. چی میگی شبنم؟
گفتم:
- نمی دونم.
سنگینی نگاهشو حس کردم. خب ندونستن که متعلق به یه نفر نیست. توی اسکله وایساده بودیم و مهرداد رفته بود بلیط بخره. چندتا دختر رد میشدن که یکیشون گفت:
- پسره رو ببین اصلا شبیه خواهرش نیست.
یکی دیگه گفت:
- کدوم رو میگی؟
همون قبلیه گفت:
- همون که پالتوی سبز پوشیده دختره هم پانچوی آبی کم رنگ پوشیده.
با پشت دست روی صورتم کشیدم. من رو با اون بی احساس مقایسه میکردن؟ چیشی کردم که آریا گفت:
- ازین که خواهر برادریم و نامزدم نیستی ناراحتی؟
حتما مامان نبود که راحت حرف می زد گفتم:
- خیلی ناراحتم.
اریا گفت:
- معلومه.
ادامه دادم:
- راستش هنوز مخم سر جاشه پس بیخودی توهم نزن. در ضمن باید افتخار کنی منو خواهرت می بینن.
پوزخند زدو گفت:
- دقیقا به چی تو باید افتخار کنم؟ قدت که اندازهی یه کف دسته سرتم که شبیه جغده هیکلتم که مثل اسکلته.
از اومدن پشیمون شدم. نفس عمیقی کشیدم و زیر لب گفتم:
- جواب ابلهان خاموشیست.
- بریم قایق سواری؟
مهرداد گفت:
- فکر خوبیه. چی میگی شبنم؟
گفتم:
- نمی دونم.
سنگینی نگاهشو حس کردم. خب ندونستن که متعلق به یه نفر نیست. توی اسکله وایساده بودیم و مهرداد رفته بود بلیط بخره. چندتا دختر رد میشدن که یکیشون گفت:
- پسره رو ببین اصلا شبیه خواهرش نیست.
یکی دیگه گفت:
- کدوم رو میگی؟
همون قبلیه گفت:
- همون که پالتوی سبز پوشیده دختره هم پانچوی آبی کم رنگ پوشیده.
با پشت دست روی صورتم کشیدم. من رو با اون بی احساس مقایسه میکردن؟ چیشی کردم که آریا گفت:
- ازین که خواهر برادریم و نامزدم نیستی ناراحتی؟
حتما مامان نبود که راحت حرف می زد گفتم:
- خیلی ناراحتم.
اریا گفت:
- معلومه.
ادامه دادم:
- راستش هنوز مخم سر جاشه پس بیخودی توهم نزن. در ضمن باید افتخار کنی منو خواهرت می بینن.
پوزخند زدو گفت:
- دقیقا به چی تو باید افتخار کنم؟ قدت که اندازهی یه کف دسته سرتم که شبیه جغده هیکلتم که مثل اسکلته.
از اومدن پشیمون شدم. نفس عمیقی کشیدم و زیر لب گفتم:
- جواب ابلهان خاموشیست.
آخرین ویرایش توسط مدیر: